در “مرد شنی” نیل گیمن، همه فانی ها تحت نظارت، هدایت و محافظت قرار می گیرند – البته، مسلماً نه خیلی نزدیک – ولی توسط بی پایان ها، هفت موجود قدرتمندی که مفاهیم اصلی طبیعت زنده را در بر می گیرند. آنها عبارتند از رویا، مرگ، آرزو، ناامیدی، دلیریوم، سرنوشت و نابودی که هر کدام بر اساس وظیفه ابدی خود نامگذاری شده اند (و جالب اینجاست که بدانید تمامی این اشخاص دارای اسامی هستند که با حرف D شروع میشوند : Death، Desire،Despair، Delirium ،Destiny، Dream ،Destruction ). در حالی که رویا، که بیشتر با نام مورفئوس (تام استوریج) شناخته می شود،او محور اصلی داستان گیمن است، هر هفت نفر آنها دارای افسانه های غنی برای باز کردن هستند.
با چند حرکت گسترده، بیایید صحنه را تنظیم کنیم: بی پایان ها فرزندان “مادر شب” و “پدر زمان” هستند، دو موجود کیهانی که به ترتیب نشان دهنده هیچ چیز و همه چیز هستند. به این ترتیب، آنها در حاکمیت متولد شدند و برای همیشه وظیفه مالکیت نیرویی را داشتند که از نظر فنی مظهر فیزیکی آن هستند. به طور خلاصه، رویا بر قلمروی رویا حاکم است (این مقاله را بخوانید)، اما رویا نیز بخشی از همان سرزمین رویا است. بر اساس آن، اگر یکی از بی پایان ها آسیب ببیند، جنبه زندگی آنها نیز آسیب خواهد دید. اما، اگر یکی از بیپایانها کشته شود (که صادقانه بگوییم اینگونه خیلی بیپایان نخواهد بود)، جنبهی زندگیشان بیشتر از آنها خواهد ماند و گونهای برای حکومت به جای آنها ایجاد میشود.
اساساً بی پایان ها مظهر خدایان هستند (اگرچه آنها به طور خاص این مقایسه را رد می کنند) و از ساختارهای اسطوره ای مشابهی با پانتئون یونان پیروی می کنند.
با در نظر گرفتن همه این موضوعات، بیایید نگاهی کوتاه به هر یک از هفت بی پایان بیندازیم، اینکه آنها چه کسانی هستند و چه می کنند.
رویای بی پایان
“رویای بی پایان” نام های زیادی دارد، اما برجسته ترین آنها مورفیوس، مرد شنی یا به سادگی رویا هستند. از آنجایی که مورفیوس ستاره داستان گیمن است، طرفداران مرد شنی- چه خوانندگان کمیک باشند، چه شنوندگان سریال درام شنیدنی یا بیننده گان سریال نتفلیکس – زمان کافی برای دیدن همه چیزهایی که او توانایی دارد ،را دارند، بنابراین این مطلب به طور خاص ممکن است متراکم تر از بقیه احساس شود.
“رویای بی پایان” فرمانروای سرزمین رویا است، قلمرویی که همه رویاها در آن رخ می دهند. بله، هر رویائی، حتی آنهایی که شرم آور هستند. شایستگی او اغلب اشتباه محاسبه می شود، زیرا برای بسیاری درک اهمیت رویاپردازی دشوار است. رویاها چیزی فراتر از تخیلات احمقانه هستند که مانند فیلم های تحریف شده در ذهن خواب ما پخش می شوند. رویاها به فانی ها (بخوانید: نه فقط انسان ها) اجازه می دهند تا با جاه طلبی ها و ترس های خود ارتباط برقرار کنند. خود مورفیوس در گفتگو با لوسیفر ستاره صبح (گوندولین کریستی) این را به بهترین وجه بیان میکند، وقتی توضیح میدهد، “شما میگویید که من هیچ قدرتی ندارم؟ واقعاً چنین حرفی میزنید؟ آیا میگویید که رویاها هیچ قدرتی ندارند؟ همگی از خود بپرسید. اگر کسانی که در اینجا زندانی هستند نمی توانستند رویای بهشت را ببینند جهنم چه قدرتی داشت؟”
بله، بهشت و جهنم در «مرد شنی» چیزهای واقعی هستند، زیرا گیمن شیفتگی تاریکی بر تمامی اساطیر را دارد. به نظر می رسد این دو قلمرو در یک عمود جدا از بی پایان عمل می کنند، و نه در تقابل با آنها، اگرچه انبوهی از اهالی جهنم نسبت به ارباب رویاها تحقیر شدیدی دارند. آنها به همراه تعدادی از خواهران و برادران مورفیوس، او را یک نخبه گرای پرافاده می دانند. انصافاً، آنها کاملاً اشتباه نمیکنند: مورفئوس فوقالعاده بدخلق است و با احترامی عمیق به نقش خود میپردازد که اغلب به صورت غروری کوچک ظاهر میشود. با این حال، با کمک یک خواهر صبور، او بهتر نشان داده میشود و ثابت میکند که حتی بی پایان ها هم قادر به تغییر هستند.
مرگ بی پایان
مرگ بی پایان (کربی هاول-باپتیست) احتمالاً قدرتمندترین موجود در بین هفت خواهر و برادرش است. همانطور که از نام او پیداست، او فرمانروای مرگ و نیستی است، و این وظیفه سوگند خورده او است که اطمینان حاصل کند که هر روحی مطابق با زمان تعیین شده خود به درستی به آن سوی ماوراء فرستاده می شود. مرگ به تنهایی دارای جادوی عمیقی است که او گاهی اوقات از آن برای تغییر شکل هستی به گونه ای استفاده می کند که او را خوشحال می کند. به طور خلاصه، او تنها دروگر واقعی است که همه خدایان مرگ باید به او تعظیم کنند.
مانند رویا، او قلمروی خاص خود را دارد، اگرچه هرگز نامی صریح به آن داده نشده است. با این حال، گاهی اوقات از آن به عنوان “نوری در انتهای تونل” یاد می شود. با وجود این، قلمرو او نه بهشت است و نه جهنم، که هر دو بر اساس شایستگی های منحصر به فرد خود وجود دارند.
نوع فانی به شدت از مرگ می ترسد، که تقریباً در سراسر جهان او را به عنوان یک ظلم اجتناب ناپذیر می دانند که همه باید از آن رنج ببرند، و با اعتبار او، او این بی اعتمادی آنها را درک می کند. از چشم یک زمینه فانی، او دزد نهایی، یک نیروی بی رحم و ویرانگر است. و با این حال، حتی با دانستن این موضوع، مرگ مهربان است . در واقع از همه خواهر و برادرهایش مهربانتر است. او همراه با شفقت و لطف به هر روحی نزدیک می شود و اطمینان می یابد که در زمان انتقال آنها، او نوعی راهنما باشد که چنین لحظه دشواری را کمی آسانتر می کند. او با گذراندن یک روز، هر قرن، به عنوان یک زن فانی، و تقسیم آن چند ساعت گرانبها با زندگی های بسیاری که می تواند، خود را کنترل می کند.
یکی دیگر از جنبههای مهم شخصیت او این است: مرگ میداند که روزی این نقش او خواهد بود، زمانی که آخرین روح زنده بگذرد، که جهان را آرام کند ، در این مرحله، کار او کامل خواهد شد و نوبت خود او فراخواهد رسید.
آرزوی بی پایان
“آرزوی بی پایان” (پارک میسون الکساندر) یکی از کوچکترین خواهر و برادرها و دوقلوی بزرگ “ناامیدی” است. آرزو می تواند به عنوان هر جنسیت یا شخصیتی ظاهر شود، و آنها منشأ هر اشتیاقی هستند، که نوع فانی را به هر عملی سوق می دهد. به قول خودشان، «جایی که من لمس میکنم، چیزها میخواهند، نیاز دارند و عشق میورزند – مانند پروانهها به سوی شعله شمع – به سوی اشیاء میلشان کشیده شوند». آنها به طور غیر قابل پشیمانی بیهوده هستند، واقعیتی که به بهترین وجه در قلمرو آنها نشان داده می شود. قلمرو آرزو با عنوان “آستانه”، به معنای واقعی کلمه مجسمه ای غول پیکر از گوشت و خون خود او است که در آن قلب مجموعه پنت هاوس او نهفته است. صرف نظر از اسراف، ویژگی های بصری آن مکان غیرقابل انکار است.
آرزو همچنین فوقالعاده بیرحم است و از بازی کردن با نوع فانی لذت میبرد، چیزی که خواهر و برادر بزرگترش از آن راضی نیستند، بهویژه مرگ و رویا. این واکنش فقط به بازیهای آنها دامن میزند، زیرا آرزو از رویا متنفر است، به طوری که آنها از راه خود برای ایجاد هر گونه ناراحتی و آسیبی که قابل تصور است به او دست میزنند. در بدترین حالت، آرزو بازی های مداخله گرانه و نفرت آنها از رویا را با هم ترکیب می کند که نتایج آن برای فانی ها وحشتناک است. یکی از این موارد مشاهده شده در فیلم این است که آنها به یک زن در حال کما به نام یونیتی کینکید (ساندرا جیمز-یونگ) در تلاش برای ایجاد یک موجود ترکیبی که به طور بالقوه می تواند باعث مرگ رویا شود، تجاوز جنسی می کنند.
در این مرحله، باید درک کرد که بی پایان ها ذاتا خوب نیستند. آنها لزوماً از همان کد اخلاقی پیروی نمی کنند که بهترین های بشریت برای رسیدن به آن تلاش می کنند. مرگ خود را مسئول می داند، حتی رویا نیز (گاهی اوقات) چنین است، اما به هیچ وجه قاعده کلی نیست.
ناامیدی بی پایان
“ناامیدی بی پایان” (دونا پرستون) یکی از کوچکترین خواهر و برادرها و جوانترین دوقلوی آرزو است. بدون نیروی او، نوع فانی نمی تواند قدرت شناور شادی را درک کند، و نه نقش حیاتی ای را که غم در شکل دادن به ارزش هر چیز ایفا می کند را درک نماید. همانطور که او یک بار گفته است: “ناامیدی را از بین ببرید و چیزی باقی نخواهد ماند.”
قلمرو او، اگرچه نامی از آن برده نشده است، اما دنیای خاکستری و مه آلود پر از آینه است که در آن ناامیدی می تواند بر بدبختی تجربه شده توسط زنده ها منعکس شود. همچنین، آنجا پر از موش است، فقط در صورتی که زیبایی شناسی قبلاً به اندازه کافی افسرده نبوده باشد. جالب اینجاست که ناامیدی در جنبه دوم وجود اوست. اولین جنبه او تندتر، با اعتماد به نفس و متفکر بوده است، در حالی که جنبه فعلی او تجسم هر کلیشه منفی مرتبط با یک زن افسرده است. هرگز مشخص نشده است که چه کسی نقش اول او را کشته است، اما رویا به طور خلاصه به داشتن کینه توزی عمیق نسبت به طرف گناهکار او اشاره می کند.
مانند آرزو ، ناامیدی نیز گاهی سرگرمی را در بازی با فانی ها می یابد. همانطور که گفته شد، او این کار را کمتر انجام می دهد، زیرا جنبه فعلی او ترجیح می دهد منفعلانه مشاهده شود. هنگامی که او نیاز به مداخله را احساس می کند، ناامیدی تمایل دارد تا با دوقلوی خود و همچنین جوانترین فرد بی پایان، “هذیان” (در پاراگراف بعد توضیح میدهیم) همکاری نزدیکی داشته باشد. به نظر میرسد که ناامیدی نیز مانند آرزو از رویا خوشش نمیآید، اگرچه شاید نه به این خشونت… که در متن بیپایان، یک اصطلاح خطرناک نسبی است.
هذیان بی پایان که قبلاً به عنوان لذت شناخته می شد
“هذیان بی پایان” جوانترین شخص از این هفت نفر و تنها کسی است که با دو نام منحصر به فرد شناخته شده است. در اصل، او به نام “لذت” شناخته می شده است، تجلی فیزیکی لذت فانی، اما اکنون طبیعت او به طور قطعی شیدایی است. هیچ توضیحی در مورد اینکه چرا او این جابجایی را انجام داده است، ارائه نشده است، تنها این که این تغییر احتمالاً به دلیل نوعی آسیب انجام شده است. حتی مشخص نیست که این به انتخاب خود او بوده است یا با انتخاب دیگری. به همین دلیل و برای جوانی نسبی او، بی پایان های دیگر بیشتر از او محافظت می کنند. به طور مناسب، دیوانگی تحت اللفظی قلمرو او است، و درک آن به قدری غیرممکن است که فقط خود هذیان می تواند مکان نگاری آن را به درستی هدایت کند. رویا در طول یک داستان از آن عبور می کند، و حتی او به سختی از آن خارج می شود.
هذیان با فکر و گفتار روشن مبارزه می کند. در کمیکها، این با یک فونت خطزننده و رنگهای مختلف برای حبابهای گفتار و فکر او نشان داده میشود که با حال و هوای فعلی او مطابقت دارد و دائماً در حال تغییر است. از آنجایی که هذیان در فصل 1 سریال نتفلیکس ظاهر نمی شود، باید دید دیالوگ منحصر به فرد او چگونه روی صفحه سریال، نمایش داده می شود.
توجه به این نکته مهم است که هذیان قادر به برقراری ارتباط متمرکز و دقیق است، اما برای او حفظ این امر بسیار دردناک است. در همین حال، مانند خلق و خوی و تمرکز ذهنی او، ظاهر فیزیکی هذیان لحظه به لحظه به شدت تغییر می کند. این تغییرات می توانند ظریف باشند، مانند تغییر رنگ چشم، اما غیرممکن است که نادیده گرفته شوند، مانند یک دگرگونی تمام بدن. همانطور که گفته شد، او معمولا به عنوان یک نوجوان کوچک ظاهر می شود. با این حال، مهم نیست که چه شکلی به خود می گیرد، سایه او هرگز با آن مطابقت ندارد و حتی وحشتناک تر، جرم فیزیکی دارد.
سرنوشت بی پایان
“سرنوشت بی پایان” در میان خواهر و برادرهایش مسن ترین است. تجسم زنده اهداف، سرنوشت به عنوان یک مرد نابینا و مسن ظاهر می شود که در مچ دست به یک بند به عنوان کتاب ارواح زنجیر شده است. کتاب ارواح حاوی داستان همه چیز است و سرنوشت از طریق آن سرنوشت هر موجود زنده ای را می داند. به دلیل تمایلش به دانایی مطلق، او اغلب بر هر جلسه ای که بی پایان ها برگزار می کنند، ریاست می کند. چه کسی بهتر از کسی که از قبل می داند چه باید بکند لیاقت این کار را دارد؟ قلمرو او فقط به عنوان یک باغ شناخته می شود، یک پیچ و خم پرچین قدرتمند که می توان از طریق همه پیچ و خم ها به آن رسید. مشخص نیست که آیا کسی تلاش کرده است از طریق پشت جعبه غلات به قلمرو او برسد یا خیر، اما اگر واقعاً وقتی گفته می شود همه پیچ و خم ها ،این احتمال، درست جلوه می کند.
در بیشتر موارد، سرنوشت ، بی طرفی خود را حفظ می کند و ترجیح می دهد به جای مشارکت، رویدادها را مشاهده کند، به همین دلیل است که جفری رایت برای تولید شنیدن انتخاب شد. جالب اینجاست که علیرغم اینکه کتاب ارواح به او اجازه میدهد همیشه از مسیر هر داستان مطلع باشد، ممکن است او هم در این مسیر غافلگیر شود. به عنوان مثال، او نمی داند که چرا لذت به هذیان تبدیل شده است. همچنین “ملایمت” (سواد فارس، نینا وادیا، و دینیتا گوهیل)، همچنین به عنوان سه نفر که یکی هستند، با درخواست از او خواستند که مجموعهای از رویدادها را آغاز کند که در نهایت به مرگ رویا ختم میشود، و آنها سرنوشت را کور کردند. با این حال، اگر کسی داستان را بهتر از سرنوشت بداند، قطعا یک سرنوشت خواهد بود.
سرنوشت در فصل 1 سریال نتفلیکس ظاهر نمی شود، بنابراین باید دید او در فصل های آینده چگونه به تصویر کشیده خواهد شد.
نابودی بی پایان
نابودی بی پایان تجلی فیزیکی بزرگترین نیروی هستی برای تغییر است… و او از آن متنفر است.
برخلاف آنچه انتظار دارید، نابودی فردی مهربان و صمیمی است که همه کسانی که او را ملاقات می کنند ، دوستش دارند. با این حال، مدت ها قبل از شروع روایت “مرد شنی”، نابودی متوجه می شود که آینده بشریت شامل سلاح و مرگ فراتر از آنچه در گذشته (بخوانید: بمب اتم) خواهد بود و بنابراین او انتخاب بی سابقه ای را انجام می دهد تا از نقش خود کناره گیری کند. وظایف او و قلمرو او، در عوض به عنوان یک گوشه نشین جاودانه وجود دارد. از آنجا که او نمرده است، جنبه جدیدی از نابودی هرگز جایگزین او نمیشود، بنابراین قلمرو او خالی میماند و به طرز جالبی، نیرویی که او برای نظارت ایجاد کرده است، همچنان ادامه و وجود دارد.
جدای از مرگ، نابودی به راحتی گرم ترین و صمیمی ترین بی پایان است، و این به همان دلایل طعنه آمیز است. او که از این که چگونه جنبه زندگی اش اغلب درک می شود و مورد سوء استفاده قرار می گیرد، متنفر است، از راه خود برای براندازی انتظارات دست می کشد. او ابدیت خود را با خلق هنر نقاشی، مجسمه و هر چیزی که به دستش برسد، فریب می دهد. اما خب او…، در این کار خیلی هم خوب نیست، اما این هرگز هدف اصلی او نبوده است. به قول خودش، “شما زندگی، و نفس، دنیایی برای پیمودن و مسیری در میان جهان به دست می آورید و اراده آزاد برای سرگردانی در جهان هر طور که بخواهید را خواهید داشت.”
شاید بدیهی است که رابطه او با بی پایان های دیگر با رفتن او تیره شده است. هذیان، به ویژه، از این دوری آسیب بیشتری دیده است، زیرا او عمیقاً به برادر بزرگترش علاقه دارد. در مورد کمیک ها، نابودی آخرین قسمت از بی پایان ها است که در پنل ظاهر می شود، بنابراین ممکن است چند فصل دیگر طول بکشد تا او به سریال نتفلیکس بپیوندد.
حقایق ناگفته از مردشنی
مرد شنی کیست؟
ابزارهای مرد شنی چه کاری انجام می دهند؟
توضیح سرزمین رویا در مردشنی
من یکسریس کمیک قراره توی سایت بزارم این ها 100 در 100 براتون میزارم ویک سری های دیگه به احتمال زیاد میزارم
کمیک من گروت هستم
ال ستاره سوپرمن
شگفتی ها (MARVELS)
کمیک های که به احتمال زیاد ترجمه میکنم
سوامپ ثینگ آلن مور
و به احتمال کم ولی شاید The Authority البته اگه یگ روز کمیک از WildStorm خواستم ترجمه کنم 100 در 100 سانسورش میکنم
آل استار سوپرمن رو فکر کنم کمیک اسکواد میخواد ترجمه کنه.
چه بهتر الان من شگفتی ها و من گروت هستم ترجمه میکنم اگه این دوتا تموم شد و اون ها شروع نکردن من ترجمش میکنم
باشه ما منتظریم موفق باشید.