با بیش از 20 فیلم و تعداد زیادی نمایش تلویزیونی که بیش از یک دهه است که پخش شده است ، جهان سینمایی مارول بزرگترین امتیاز در چشم انداز فرهنگ بالای مردمی است – و علی رغم این واقعیت که آنها آخرین فیلم را “پایان بازی”نامیده اند ، به نظر می رسد به این زودی متوقف نخواهند شد . این گستردگی به استودیوی مارول این امکان را داده است تا جهانی گسترده و بهم پیوسته را ایجاد کند که بر اساس یک پیوستگی مشترک بنا شده است ، و دقیقاً مانند کمیک هایی که MCU بر اساس آنها بنا شده است ، بدان معناست که همه چیز کاملاً پیچیده خواهد شد.
در بیشتر موارد ، وقایع فیلم ها به همان ترتیب که خود فیلم ها اتفاق می افتد ،اتفاق می افتد ، اما چند مورد استثنا هم وجود دارد. اگر می خواهید نگاهی به زمان وقوع همه چیز در MCU بیندازید ، در توضیح جدول زمانی کامل جهان سینمایی مارول ،همراه ما باشید.
سرآغاز: پیدایش کیهانی
اگر واقعاً می خواهید بدانید که همه چیز در دنیای سینمایی مارول از کجا شروع شده است ، باید تماماً به انفجار بزرگ ( بیگ بنگ ) برگردید.
همانطور که ممکن است از نام آنها و این واقعیت که آنها نیروهای اساسی کیهان را کنترل می کنند انتظار داشته باشید – مانند زمان ، مکان و خود واقعیت – سنگهای بی نهایت از مدتها قبل وجود داشته است . همانطور که “مجموعه دار” در نگهبانان کهکشان توضیح داد ، سنگها از “شش ویژگی” ایجاد شده اند که باعث انفجار جهان شده است . آنها سپس در سراسر جهان پراکنده شدند ، اینجا و آنجا ظاهر می شوند و در انتظار ورود نهایی دستبند غول پیکر طلایی هستند که برای کشتن نیمی از جهان استفاده می شود.
این البته میلیاردها سال پیش بوده است ، اما تنها اتفاقی نیست که در آن سال های طولانی رخ داده است. “میلیون ها سال” قبل از رسیدن به MCU امروزی ، “اگو ، سیاره زنده” به وجود می آید ، آگاهی کیهانی به دست می آورد و به “هزاران جهان” با ذات خود بذر می افشاند تا تلاش کند موجودی آسمانی دیگر همانند خودش ایجاد کند.
مدت ها و مدت ها پیش: عصر اسطوره
تا آنجا که به قهرمانان و خائنان زمین مربوط می شود ، MCU با ربودن تونی استارک در سال 2008 ، کارول دانورس که در دهه 90 به هالا برده می شود یا حتی با استیو راجرز داوطلب برنامه ابرسرباز در این کشور شروع نمی شود. درمورد دهه 40 ، آغاز واقعی از هزاران سال قبل اتفاق افتاده است ، و حتی ممکن است به عقب تر هم بازگردد ، به یک گاو کیهانی که یک یخ را لیس می زند. این نوعی از چیزهایی است که شما قرار است وقتی قسمت بزرگی از جهان خود را حول افسانه های نروژ بنا می کنید با آن روبرو میشوید.
این مقیاس زمانی اسطوره ای “هزاران سال پیش” آغاز می شود ، همانطور که در Thor: The Dark World می فهمیم ، وقتی ملکیث ملعون آزگارد را محاصره می کند و با بور ، پدر اودین مبارزه می کند. بور، ملکیت را “شکست” میدهد ، که معلوم می شود یک راه حل موقتی است.
در حالی که ما دقیقاً نمی دانیم چه زمانی این اتفاق می افتد ، اما رویداد زمانی بعدی که از شخصیت های خودمان می بینیم ، فتح نه قلمرو توسط اودین با همراهی فرزند اولش ، هلا ، الهه مرگ است. در طول این دوران ، چکش جادویی میونیر ،از قلب یک ستاره در حال مرگ ساخته می شود ، و توسط هلا استفاده می شود. اودین به لطف بی رحمی و جاه طلبی خونخوارش ، علیه او میشود و در نبردی که پس از آن رخ می دهد ، هلا و والکیر ، یور را می کشند. تنها والکیر زنده مانده که از آزگارد فرار می کند و چند هزار سال بعد را در حالت مستی و افسردگی سپری می کند. سرانجام ، او به سمت ساکار ، یک زباله دان کیهانی که موجود نامیرایی به نام Grandmaster در یک میدان گلادیاتور بین ستاره ای بنا می کند ،میرسد. سپس هلا در ابعاد دیگری توسط اودین ، که (به معنای واقعی کلمه) تمام آثار وجودی او را می پوشاند ، زندانی می شود.
مدتی پس از آن (اما هنوز به اندازه کافی نگذشته که مردم در قرن سیزدهم در مورد آن بنویسند) ، اودین و فریگا یک پسر به نام ثور دارند. اندکی پس از آن ، اودین غول یخ ها ، لوفی را کشت و پسرش ، لوکی را به عنوان فرزندخوانده خود پذیرفت. چندی نگذشته بود که در طی جوانی ، لوکی به مار تبدیل شد زیرا می دانست ثور مارها را دوست دارد و سپس سعی می کند او را با چاقو بکشد.
همچنین “میلیون ها سال” قبل از امروز ، یک شهاب سنگ ساخته شده از ابر فلز ویبرانیوم در آفریقا به زمین برخورد کرده و مناطق اطراف را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. بعد از آن ، این منطقه زمانی کشور “واکاندا” می شود که یک “شمن جنگجو” از الهه بست چشم انداز آن را دریافت کرده و سلسله ای از پادشاهان موسوم به “پلنگهای سیاه” را ایجاد میکند. واکاندائیها پنهان و انزواطلب می شوند ، در طول تاریخ تسخیر نمی شوند و از ویبرانیوم برای ایجاد یک فناوری خارق العاده ، دور از چشم دنیای خارج استفاده می کنند.
زندگی در خلال دوران جنگ: دهه 1940
باور کنید یا نکنید ، اتفاقات زیادی بین اتحاد واکاندا و قرن بیستم رخ نمیدهد . اگر حوادث ضمنی توسط ماموران شیلد را درنظر بگیرید، مدتی در این مرحله شیطان Chthon کتاب طلسم شیطانی را می نویسد که به عنوان خانه تاریک شناخته می شود و روح انتقام شروع به تبدیل مردم به گاست رایدر می کند ، اما از آنجا که فیلم ها هرگز وجود آن نمایش را تأیید نمی کنند ، برخی از رویدادهای بسیار اختیاری. اولین واقعه بزرگ ورود قرن ، یعنی ورود اولین انتقامجو است.
در سال 1942 ، یک افسر نازی معروف به جمجمه قرمز مسئولیت یک گروه انشعابی به نام هایدرا را بر عهده میگیرد . با کشف یکی از سنگهای بینهایت (به شکل تسراکت) ، او یک ارتش پیشرفته از نظر فنی برای خودش ایجاد می کند. در همان سال ، استیو راجرز داوطلب تلاش علمی استراتژیک در ایجاد یک “سرباز فوق العاده” با استفاده از تکنیک ایجاد شده توسط دکتر آبراهام ارسکین میشود. این پروژه جواب میدهد و به بدن استیو قابلیتهای یک ابرسرباز را می بخشد. پس از آزمایش ، ارسکین ترور می شود ، و تحقیقات او از دست می رود. SSR به جای اینکه تنها سرباز خود را با فرستادن به جنگ به خطر بیندازد ، نام رمز “کاپیتان آمریکا” را به استیو می دهد و در درجه اول از او به عنوان سخنگوی فروش اوراق قرضه جنگی در نمایش های USO استفاده می کند که آهنگ بسیار گیرایی دارد.
سرانجام ، استیو برای نجات بهترین دوست خود باكی بارنز به AWOL می رود و در جنگ به یك سرباز فعال تبدیل می شود و یك تیم جنگجو به نام كماندوهای زوزه كش را رهبری می كند. در یکی از مأموریت هایشان ، باکی بازوی خود را از دست داده و از قطار می افتد. استیو معتقد است که او مرده است ، اما او در واقع توسط ارتش شوروی بازداشت شده و شستشوی مغزی می شود و تبدیل به یک فوق قاتل می شود ، با نام رمز سرباز زمستان.
جمجمه قرمز پس از تلاش برای استفاده از تسراکت به درون یک کرمچاله مکیده می شود و به عنوان نفر دوم در فیلم Captain America: The First Avenger که از مرگ آشکار جان سالم به در برد ، تبدیل می شود. در حقیقت ، او در سیاره دور ورویر پیچیده شده و به عنوان نوعی نگهبان طیفی برای سنگ روح خدمت می کند. در مورد استیو ، او با یک هواپیمای بمب افکن در قطب شمال سقوط می کند تا هایدرا نتواند نیویورک را نابود کند. فرض بر این است که او نیز مرده است ، اما برای 66 سال آینده در حالت معلق یخ زده زنده مانده است. سوالی که ایجاد میشود اینست که آیا کسی که در این فیلم ها می میرد واقعاً نمی میرد؟
عصر نقره: میان قرن بیستم
در حالی که اوضاع برای MCU بین سالهای 1945 و 1995 بسیار آرام است ، چند مورد استثنایی قابل توجه نیز وجود دارد. پگی کارتر برای SSR کار می کند ، ابتدا در نیویورک در سال 1946 و سپس در لس آنجلس در کنار هاوارد استارک در سال 1947. در همین زمان ، اتحاد جماهیر شوروی اولین فارغ التحصیلان اتاق وحشی قرمز خود را ، جایی که دختران یتیم هستند ، تولید می کند. آنها در برنامه ای با نام رمز بیوه سیاه به عنوان جاسوس و آدمکش آموزش میبینند.
مدتی بعد از این – احتمالاً حدود سال 48 یا 49 – استیو راجرز از سال 2023 به گذشته سفر می کند تا دوباره با پگی متحد شود. وی برای چند دهه آینده با استارک ، كه با قراردادهای دفاعی خود، صنایع استارك را به تولیدكننده برجسته اسلحه در جهان تبدیل كرده است ، در اطلاعات نظامی كار می كند. تا سال 1970 ، هر دوی آنها به همراه چند شخصیت برجسته دیگر در حال کار در مقر SSR در کمپ لیه هستند. آرنیم زولا ، که در دهه 40 با جمجمه قرمز کار می کرد ، در اینجا مستقر است و اگرچه بدن او در دهه 70 می میرد ، مغز او به یک بانک اطلاعاتی رایانه منتقل می شود که به نفوذ هایدرا در دولت ادامه می دهد. همچنین ، هنک پیم در همانجا کار می کند ، بیل فاستر در آزمایش های خود با “ذرات Pym” که باعث تغییر اندازه می شود ، کمک می کند که به او و همسرش جانت ون داین اجازه می دهد تبدیل به مرد مورچه ای و زنبور اصلی شوند.
تاریخ معاصر : اواخر قرن بیستم
بین دهه 70 و 90 ، چندین رویداد کوچک اما کلیدی در سراسر MCU اتفاق می افتد. در سال 1974 ، هاوارد استارک نمایشگاه استارك را راه اندازی می كند و “شهر آینده” را به نمایش می گذارد كه از راكتور ARC با انرژی تمیز و تقریباً به اندازه یك خانه ساخته شده است. بنا به دلایلی ، وی ساختار “عنصر جدید” را نیز در چیدمان ساختمان ها پنهان می کند ، این نوع علمی است که پرداختن به آن بسیار سخت است.
در سال 1980 ، Ego به زمین می آید و قلب مردیت کوئیل را میرباید. نه ماه بعد ، پسر آنها پیتر کوئیل متولد میشود. در سال 87 ، جانت ون داین پس از تلاش همراه با هانك پیم – به عنوان مرد مورچه ای و زنبور اصلی – برای جلوگیری از یك موشك شوروی كه ایالات متحده را هدف قرار می دهد ، در قلمرو كوانتوم گم می شود. در سال 1988 ، مردیت کویل بر اثر سرطان مغز (که عمداً و ناشی از عمل Ego بود) درگذشت و پسرش را با مخلوطی از علاقه مندی های راک کلاسیک تنها گذاشت. سپس پیتر توسط گروهی از قانون شکنان خارج از فضا به نام غارتگران ربوده می شود. رهبر آنها ، یوندو ، سپس کوییل را به عنوان یک پسر بزرگ می کند ، البته او بسیار بددهن است. در سال 1989 ، پیم پس از فهمیدن اینکه آنها قصد داشتند از عناصر پیم وی برای ایجاد سلاح استفاده کنند ، از SSR استعفا می دهد (که اکنون به عنوان بخش مداخله ، اجرا و لجستیک استراتژیک میهن تغییر نام داده است).
همچنین در آن سال ، کاپیتان نیروی هوایی کارول دانورس ، که در طول پروازهای خود از علامت “انتقام جو” استفاده می کند ، داوطلب یک پرواز آزمایشی با یک موتور با سرعت نور ایجاد شده توسط دانشمند وندی لاوسون میشود. به نظر می رسد لاوسون یکی از کری ها میباشد ، یک نژاد بیگانه ستیزه جو که به طور مداوم در حال جنگ با اسکرال های تغییر شکل دهنده هستند و انرژی موتور وی توسط تسراکت تأمین می شود. هنگامی که آنها سرنگون می شوند ، بدن کارول با انرژی تسراکت پر می شود و به او قدرت های خارق العاده ای می بخشد و همچنین حافظه اش را پاک می کند. یک سرباز کری به نام Yon-Rogg او را می رباید و او را به دنیای کری هالا می برد ، جایی که این اعتقاد به او داده می شود که او واقعاً یک کری به نام ورس است و به عنوان عضوی از نیروهای هجومی کری در کنار آنها می جنگد.
در همین حال…
در حینی که همه این مسائل روی زمین اتفاق می افتد ، همه چیز در فضا نیز ادامه می یابد. ثانوس، یک بیگانه فوق العاده قدرتمند از سیاره تایتان که وسواس زیادی برای برقراری تعادل در جهان دارد ، شروع به جستجوی سنگهای بی نهایت می کند. در طول راه ، او نیمی از جمعیت کل سیارات را نابود می کند ، گاهی اوقات بازماندگان جوان را می گیرد و آنها را به عنوان سرباز آموزش می دهد.
با فرض اینکه اکثر شخصیت های انسان نما بیشتر از افرادی که آنها را به تصویر می کشند هم سن هم میباشند، پس دو فرزند برجسته او در اواخر دهه 80 یا اوایل دهه 90 به فرزندی گرفته شده اند. گامورا پس از آنكه تانوس نیمی از جمعیت سیاره زادگاه او را میکشد، به عنوان یك دختر جوان پذیرفته می شود. در طول کودکی ، ثانوس او را در برابر “خواهر” فرزندخوانده شده دیگرش، نبولا قرار می دهد. هر بار که آنها مسابقه می دهند ، گامورا برنده می شود و ثانوس به طور سیستماتیک قطعات بدن نبولا را با قطعات سایبرنتیکی جایگزین می کند تا از او یک قاتل کارآمدتر بسازد.
فقط بچه های دهه 90 جنگ کری با اسکرال ها را در دهه 1990 به یاد می آورند
در سال 1991 ، دولت شوروی سرباز زمستان را برای ترور هاوارد و ماریا استارک می فرستد.این موضوع بعداً پیامدهای گسترده ای خواهد داشت ، اما تأثیر فوری آن ، این است که پسر شکننده و درخشان آنها ، تونی استارک ، به همراه اوبادیا استن به عنوان مدیرعامل ، مسئولیت صنایع استارک را بر عهده میگیرند. آنها به تولید سلاح با استفاده از طراحیهای فزاینده کشنده تونی ادامه می دهند و محصولات را تقریباً در هر درگیری جهانی به همه طرفها می فروشند ، به ویژه اوبادیا که از معاملات اسلحه مخفی با گروههای تروریستی سود زیادی می برد.
در سال 1992 ، پادشاه تی-چالا از واکاندا برای تحقیق در مورد معاملات تسلیحاتی مربوط به ویبرانیوم به سرقت رفته به اوکلند ، کالیفرنیا می رود. مقصر برادرش ان-جوبو است که در این درگیری کشته می شود. پسر ان-جوبو ، اریک ، شاهد همه چیز است و با فکر انتقام بزرگ می شود .
در سال 1995 ، کارول دانورس – هنوز هم بدون خاطرات خود از زمین – پس از فرار از دست اسکرال ها به سیاره خانه خود بازگشته است. او با S.H.I.E.L.D همکاری می کند. نیک فیوری و فیل کولسون برای جلوگیری از حمله اسکرال ها به زمین ، به این نکته پی میبرند که آنها موجودات بدی نیستند. در عوض ، این کری ها هستند که مشکل دارند ،جستجوی یون-روگ به همراه رونان متهم کننده در جستجوی سنگ های بینهایت که به جنگ تسخیر آنها ختم شده بود ، یکبار برای همیشه خاتمه می یابد.
کارول ، با گرفتن نام کاپیتان مارول ، با آنها مبارزه می کند و یک دسته از پناهندگان اسکرال را نجات می دهد. در طی این روند ، یک گربه بیگانه چشم چپ نیک فیوری را خراشیده و کور می کند و باعث می شود که او برای سایر قسمت های آینده یک چشم بند چشمی مد روز داشته باشد. قبل از اینکه او برای کمک به اسکرال ها به فضا برگردد ، کارول یک پیجر به فیوری می دهد که در صورت اضطرار بتواند او را احضار کند. فیوری با الهام از کارول و نشان اصلی او ، زمینه تاسیس انتقام جویان را فراهم می کند ، برنامه ای که برای ایجاد تیمی از قهرمانان فوق العاده قدرتمند برای مقابله با تهدیدات گسترده مانند حمله بیگانگان طراحی شده است.
در سال 1999 ، تونی استارک در یک کنفرانس در برن ، سوئیس ، با مهندسان زیست شناس مایا هانسن و آلدریچ کیلیان ملاقات کرد. او با آلدریچ بسیار بی ادب برخورد میکند، که حدود تا 14 سال بعد از آن به عنوان یک نقطه دردناک یاد می کند.
در طول همه این سالها ، هایدرا به نفوذ مخفی خود در S.H.I.E.L.D و تمام سطوح دولت ایالات متحده ادامه می دهد.
عصر مارول سینما: 2008
تمام ابن اتفاقات ما را به سال 2008 و Iron Man می رساند ، فیلمی که MCU را راه اندازی کرد. تقریباً همه چیز از اینجا به بعد ، به ترتیب زمانی ، در سال هایی که فیلم ها اکران می شوند ، اجرا میشوند .البته تقریبا.
در سال 2008 ، تونی استارک در حالی که توسط یک سازمان تروریستی به نام ده حلقه ربوده شده است ، جدیدترین سلاح های خود را در خاورمیانه نشان می دهد ، که در نهایت به عنوان یک توطئه توسط استن برای بیرون کشیدن تونی از نمایش مشخص خواهد شد. در حالی که او زندانی است ، تروریست ها او و یک اسیر دیگر ، دکتر هو یینسن (که در کنوانسیون سرنوشت ساز 1999 در برن بود ، چیزی که تونی متوجه آن نشده بود) را مجبور کردند که برای آنها سلاح بسازد. در عوض ، تونی قادر میشود یک نسخه کوچک از راکتور ARC پدرش را برای استفاده از آن، برای تثبیت یک قطعه ترکش که در قلب او قرار دارد ، ایجاد کند. این راکتور همچنین مرد آهنی را که یک زره پوش مسلح از قراضه جات ساخته ، ایجاد میکند و اینگونه تونی باوجود مرگ یینسن فرار می کند .
او به آمریكا برمی گردد ، یك چیزبرگر می خورد ، طرح خود را اصلاح می كند و با نمایش وحشیانه و موثر سلاح های مرد آهنین ، ده حلقه را پاك می كند. او همچنین استن را که می خواهد تونی را بکشد و زره پوش مجهز به خود را ایجاد کند ، شکست می دهد. سپس تونی به طور علنی هویت خود را به عنوان مرد آهنی فاش می کند و باعث می شود که نیک فیوری در مورد ابتکار انتقام جویان به او نزدیک شود.
تقریباً همزمان با دستگیری تونی ، دکتر بروس بنر – که هفت دکترای وی ظاهراً شامل فیزیک و مهندسی بیولوژیک است – در حال بازآفرینی برنامه ابرسرباز است. او به جای “اشعه های ویتا” ارسکین ، از پرتوی گاما استفاده می کند ، آن را روی خودش آزمایش می کند و هر زمان عصبانی می شود خودش را به هالک هجوم آور ، سبز و هیولا تبدیل می کند … که همیشه هم عصبانی است. پس از اینکه هالک ناخواسته دوست دختر بنر ، بتی راس را مجروح کرد ، وی تلاش می کند که به خفا برود ، اما در جستجوی درمان بیماری خود به آمریکا بازمی گردد. او سر و کار خود را با دانشمندی به نام ساموئل استرنس ، که می خواهد هالک را از نو بسازد ، و سربازی به نام امیل بلونسکی ، که خود را به هیولایی مخوف بنام مکروه تبدیل می کند ، می اندازد.
فاز یک: 2009 – 2011
شش ماه پس از افشای هویت عمومی ، تونی استارک برای شهادت در برابر کنگره فراخوانده می شود ، زیرا آنها به طور قابل توجهی نگران ساختن یک زره پوش توسط یک شهروند خصوصی هستند که می تواند یک تانک را بخار کند. آنها برای ایجاد نسخه خود به تولیدکننده رقیب سلاح جاستین هامر متوسل می شوند. پس از آنکه دوست تونی ، سرهنگ جیمز رودز ، نمونه اولیه لباس مرد آهنین را تحویل داد ، هامر و دانشمند روسی ایوان وانکو مهندسی معکوس آنها را در ارتش (و نیروی دریایی و نیروی هوایی و سپاه تفنگداران دریایی) از هواپیماهای بدون سرنشین انجام دادند. استارک همچنین یک دستیار شخصی جدید می گیرد ، که مشخص می شود مامور S.H.I.E.L.D است. ناتاشا رومانوف ، خانم بیوه سیاه ، و نماینده اتاق سرخ. استارک و رودز در زرهی نظامی شده با نام رمز ماشین جنگی ، وانکو و هامر را شکست می دهند.
صحبت از هامر شد، در حالی که همه این اتفاقات روی زمین رخ می دهد ، موارد دیگری در قلمرو طلایی آزگارد در جریان است. لوکی ، ثور را فریب می دهد تا در برابر دستورات اودین با غولهای یخی یوتنهایم مخالفت کند. در نتیجه ، اودین ،ثور را به زمین تبعید می کند و چکش او ، میولنیر را افسون می کند ، به طوری که فقط کسی که شایسته قدرت ثور باشد ، بتواند آن را بلند کند. میونیر در نیومکزیکو فرود می آید ، جایی که مامور کولسون آن را پیدا می کند ، و پس از یک سری مشکلات، سعی می کنند تا آن را با کامیون از زمین خارج کنند ، S.H.I.E.L.D. یک مرکز موقتی در اطراف آن ایجاد می کند. ثور سرانجام شایستگی خود را اثبات میکند ، چکش خود را دوباره بدست می آورد و لوکی را از انجام کودتا در آزگارد منصرف میکند .
در سال 2011 ، تیمی از حفاری های نفتی روسیه هواپیمای هایدرا سقوط کرده را در قطب شمال کشف کرده و به S.H.I.E.L.D هشدار می دهند. کاپیتان آمریکا ذوب شده و احیا می شود و پس از فهمیدن اینکه در قرن بیست و یکم است ، با طرح انتقام جویان ، نیک فیوری همراه می شود. معلوم میشود که او درست به موقع پیدایش شده است!
گرد هم آمدن : 2012 – 2013
در سال 2012 ، لوکی ، آخرین بار پس از کودتای نافرجام خود در آزگارد ، در فضا دیده می شود ،او توسط ثانوس برای بازیابی تسراکت از زمین دعوت می شود (ملاقات کوتاه وی توسط تایتان دیوانه به عنوان تجربه به کارگیری مرتبط مشاهده می شود). در عوض ، ثانوس به او کنترل چیتائوری را می دهد ، ارتش عظیمی از ناوشکن های کندو مانند ، که به لوکی اجازه می دهد به زمین حمله کند . لوکی ، ظاهراً آن روز در یکی از حالاتش حضور دارد ،که موافق است.
نتیجه ، نبرد نیویورک است ، که باعث میشود انتقام جویان – کاپیتان آمریکا ، مرد آهنین ، ثور ، بیوه سیاه ، هالک و هاوکی – برای اولین بار به صورت تیمی دورهم جمع شوند. لوکی شکست سخی میخورد و افراد خوب پیروز می شوند ، اما نبرد بدون عواقب نیست. برخلاف دنیای واقعی ، که این روزها بسیار خوب است ، نسخه MCU آشپزخانه جهنم خسارات زیادی میخورد و به دلیل بازسازی ،به مرکز فساد تبدیل میشود. این بی عدالتی باعث می شود که وکیل نابینا ، مت مورداک در مبارزه با پادشاه جنایتکار ویلسون فیسک، هویت داردویل را آشکار کند و سرانجام با دیگر مجرمان جنایتکار “سطح خیابان” فوق العاده قدرتمند – جسیکا جونز ، لوک کیج ، مشت آهنین به نوعی همکاری کند . بازسازی بیشتر توسط وزارت کنترل خسارت تازه تشکیل شده، انجام می شود ، که قرارداد سودآور را بر عهده می گیرد و کارفرمای ساخت آدریان توومز را تلخ می کند … و دارای فناوری پیشرفته بیگانه میشود.
در سال 2013 ،تونی استارک غرق در مفهوم خود از جهان است که ناگهان در حال گسترش است و شامل خدایان ، بیگانگان و دیگر نیروهای کیهانی غیر قابل شناخت است. او با استرس پس از سانحه برخورد می کند ، که متأسفانه همزمان با بازگشت آلدریچ کیلیان است. کیلیان در حال تجربه آزمایش احیا کننده “Extremis” مایا هانسن است که تمایل ناخوشایند به انفجار سوژه های خود دارد. کیلیان برای تهیه گزارش از عملیات خود ، یک تروریست خیالی به نام ماندارین ایجاد می کند و بازیگری به نام تروور اسلاتری را برای بازی در فیلم های تهدیدآمیز استخدام می کند. این طرح توسط تونی و رودی کشف و متوقف شد و همه چیز در حدود کریسمس اتفاق می افتد زیرا Iron Man 3 توسط شین بلک کارگردانی شده است.
اوه ، همچنین ، ملكیت برمی گردد و ثور با او می جنگد ، و لوكی آخرین نفر در صف طولانی مرگ های احتمالی است كه واقعاً نمرده . او اودین را در یک خانه بازنشستگی در نیویورک رها می کند و سپس هویت او را می دزدد ، بر آزگارد حکمرانی می کند و نمایشنامه های تحسین برانگیز را اجرا می کند.
مرحله دو و پیامدهای بعدی: 2014 – 2016
در سال 2014 ، سرانجام نقشه دهه ها نفوذ و تسخیر هایدرا برای نفوذ و تسخیر آمریکا توسط کاپیتان آمریکا و بیوه سیاه کشف شد ، آنها همچنین دانستند که سرباز زمستان، باکی بارنز شستشوی مغزی شده است. در حالی که کاپیتان برای بازیابی خاطرات بهترین دوست خود می جنگد ، نقشه هایدرا در معرض دید قرار می گیرد و پس از آن ، S.H.I.E.L.D. سقوط می کند ، انتقام جویان بدون نظارت و حمایت یک سازمان بزرگتر رها می شوند.
این خلا قدرت، مستقیماً به تلاش تونی استارک و بروس بنر برای ایجاد یک هوش مصنوعی منجر می شود که به محافظت از جهان کمک میکند. متأسفانه ، علارغم برنامه ریزی آنها ، یک ربات نسل کش به نام اولتران ایجاد میشودکه باعث نابودی کل کشور سوکوویا می شود. در این فرآیند ، هالک یک کوین جت را ربوده و در فضا منفجر میکند و در ساکار فرود می آید ، اما نه قبل از اینکه تونی و بنر از سنگ ذهن استفاده کنند تا هوش مصنوعی تونی ، J.A.R.V.I.S. را به یک هوش مصنوعی قهرمانانه تر به نام ویژن تبدیل کنند. همچنین ، اسکارلت ویچ و کوئیک سیلور ، دو جهش یافته جدید ، به تیم میپیوندند . کوئیک سیلور بلافاصله جان خود را از دست میدهد ، تا حدودی بر اثر اصابت گلوله اما بیشتر به این دلیل که دیزنی و فاکس در بررسی حقوق فیلم با مشکلی مواجه بودند. تخریب سوکوویا همچنین خانواده هلموت زیمو را که پس از آن زندگی خود را وقف انتقام می کند ، می کشد.
در حالی که همه چیز در جریان است ، پیتر کوئیل در یک کار برای سرقت یک گوی با ارزش ، که – از نظر او – دارای یک سنگ بی نهایت است ، در فضای بیرون است. این باعث می شود تا او توجه رونان متهم کننده، که از سال 1995 به دنبال سنگ بینهایت دیگری است به خود جلب کند ، و همچنین ثانوس ، گامورا را به دنبال او بفرستد. کوئیل و گامورا در راه با دراکس (یک جنگجوی کاملاً واقعی که خانواده اش توسط ثانوس کشته شده اند) ، راکت ( راکون فضایی که به طرز دردناکی آزمایش شده و به او وسایل سایبرنتیک داده شده ) و گروت (یک درخت) آشنا میشوند. پس از زندانی شدن ، پنج نفر آنها از یک زندان فرار می کنند ، رونان را در یک نبرد شکست می دهند ، سنگ قدرت را با کمک قدرت واقعی (دوستی) بازیابی می کنند و آن را به سپاه نوا ،- در سیاره ژاندار – گروهی از پلیس های فضایی تحویل می دهند. اندکی بعد ، ثانوس به ژاندار حمله کرده و آن را از آن خود میکند.
جدا شدن: 2015 – 2017
در سال 2015 ، یک مهندس برق به نام اسکات لانگ از زندان خارج می شود و بر روی تجهیزات قدیمی تغییر اندازه هنک پیم گیر می کند. با راهنمایی پیم و دخترش هوپ ، لانگ دومین مرد مورچه ای می شود و به انها کمک می کند تا ذرات پیم به دست یک فروشنده اسلحه شیطانی نیفتد. از همه مهمتر ، احتمالاً جایی در این زمان است که بچه ای به نام پیتر پارکر توسط یک عنکبوت رادیواکتیو گاز گرفته شده ،و سعی می کند با مشهور شدن به عنوان مرد عنکبوتی از قدرت خود استفاده کند و نتواند جلوی دزدی را بگیرد که بعداً عمو بن او را می کشد. هیچکدام از اینها در MCU پوشش داده نشده است ، اما ممکن است پنج فیلم دیگر در مورد آن دیده باشید.
سال بعد می بینید که طرح هلموت زیمو برای از بین بردن انتقام جویان به نتیجه می رسد. در حالی که جهان با تلاش برای نظارت دولتی جدید بر انتقام جویان ، به نابودی سوکوویا پاسخ می دهد ، زیمو با آشکار کردن اینکه باکی کسی است که پدر و مادر تونی استارک را کشته است ، شکاف میان کاپیتان آمریکا و مرد آهنی را گسترش می دهد. او همچنین باکی را برای ترور پادشاه تی-چالا از واکاندا تنظیم می کند ، او پسر پادشاه ،تی-چالا را هدایت می کند تا رهبری کشور را به عهده بگیرد – بدون ذکر هویت (و قدرت) پلنگ سیاه. نتیجه نهایی همه اینها این است که انتقام جویان از هم جدا می شوند ، افراد وفادار به کاپیتان مخفی میشوند و تی چالا از دادن مرگ دلخواه به زیمو امتناع می ورزد.
در حالی که همه اینها در جریان است ، دکتر استفان استرنج ، که پس از یک تصادف رانندگی کنترل دستان خود را از دست داده است ، به دنبال انشنت وان می رود و پس از مرگ او ، استاد هنرهای عرفانی می شود. وی با استفاده از سنگ زمان برای بارها و بارها، برای جلوگیری از حمله دورمامو (یک نیروی اهریمنی از جهان تاریک) به او حمله میکند، تا زمانی که شرور کیهانی به اندازه کافی آزرده شده و زمین را تنها میگذارد. در همین حال ، نگهبانان کهکشان قبل از اینکه اگو بتواند پیتر کوئیل را برای کمک به فتح کل کهکشان دستکاری کند ، با اگو روبرو می شوند و متعاقباً او را می کشند.
سه آمدن به خانه کاملا متفاوت: 2017 – 2018
در غیاب انتقام جویان ، تونی استارک شروع به مربیگری پیتر پارکر می کند. پیتر به عنوان مرد عنکبوتی سعی می کند با فروشنده اسلحه شیطانی معروف به کرکس مقابله کند – منتظر بمانید ، او در نقش یک پدر ، در بازگشت به خانه بازمیگردد. کرکس شکست خورده ، دستگیر و روانه زندان می شود ، اما پیش از آنکه وی و چند نفر از همکلاسی های پیتر، هویت واقعی مرد عنکبوتی را میفهمند .
همچنین ، تونی استارک سرانجام از پپرپاتس خواستگاری می کند.
در آزگارد ، ثور دو سال است به دنبال سنگهای بینهایت در قلمروهای مختلف می گردد تا فریب لوکی را کشف کند. هنگامی که آنها اودین واقعی را پیدا می کنند ، او در پایان زندگی خود است ، و مرگ او باعث می شود هلا بتواند از زندان چندین هزار ساله خود فرار کند. او میونیر را نابود می کند ، دو برادر را به فضا پرتاب می کند و آزگارد را اشغال می کند. ثور در ساکار قرار می گیرد ، جایی که او هالک و والکیری را برای مأموریت سرنگونی هلا استخدام می کند ، که با برنامه ای که تا نابودی کامل آزگارد بااستفاده از غول آتشین ( سورتور ) به پایان می رسد ، پیش خواهد رفت.
در واکاندا ، پسر عموی پادشاه ، که با فروشنده اسلحه شیطانی اولیس کلائو همکاری می کند – تعداد زیادی از فروشندگان اسلحه شیطانی در این فیلم ها حضور دارند – قانون تی-چالا را به چالش می کشد و سپس به او خیانت می کند تا از این طریق توسط واکاندائی هائی که کلائو را به عنوان یک قاچاقچی ویبرانیوم می شناسند ، مورد لطف قرار گیرد .تی-چالا پس از اینکه همه فرض میکنند مرده است ، برمی گردد و با کمک ناکیا ، اوکوئی و شوری ، دوباره کنترل کشور خود را بدست میگیرد .
جنگ (های) بی نهایت: 2018 – 2023
پس از شش سال انتظار در کناره ، ثانوس تصمیم می گیرد خود شخصاً به دنبال سنگهای بینهایت بگردد ، و نتیجه این کار ویرانگر است. او لوکی را می کشد و آخرین افراد زنده مانده آزگارد را تقریباً نابود می کند و حمله به زمین منجر به ناامیدکننده شدن اوضاع می شود به طوری که کل خدمه انتقام جویان (به جز هاوکی و مردمورچه ای که به دلیل نقض توافق نامه سوکوویا در حبس خانگی به سر می برند) باید در کنار هم برای حل آن برگردند. آنها اینقدر خوب کار نمی کنند. با وجود جنگ در دو جبهه ، با وجود یک تیم کوچک در فضا و یک نیروی عظیم در زمین ، ثانوس سنگها را جمع می کند ، فقط یک بشکن میزند و نیمی از فرم های زندگی در جهان را می کشد و آنها را به خاک تبدیل می کند. قبل از تبدیل شدن ، نیک فیوری با استفاده از دستگاه فضانورد به کاپیتان مارول هشدار می دهد که زمین به کمک او نیاز دارد.
یک ماه بعد ، کاپیتان مارول و انتقام جویان که زنده مانده بودند ، ثانوس را در فضا ردیابی می کنند ، اما متوجه میشوند که او سنگ ها را نابود کرده و با آنها ، هر گونه احتمال بازگرداندن نیمه مرده جهان را نیز نابود کرده است. ثور سر ثانوس را می برد و انتقام جویان به خانه برمی گردند.
حالا از همه اینها عجیب تر اینجاست که ، همه این اتفاقات در حالی رخ می دهد که مرد مورچه ای در یک فیلم “دزدی” نسبتاً کم خطر درگیر است. اگرچه ضربه محکم و ناگهانی اتفاق می افتد ، اما او در قلمرو کوانتوم گیر افتاده است. در حالی که او در آنجا است ، پنج سال می گذرد که طی آن قهرمانان از طرق مختلف و عمدتا ناسالم با آسیب های هولناک مقابله می کنند. قابل ذکر است ، تونی استارک و پپر پاتس یک دختر به نام مورگان دارند و ثور و والکیری آزگارد جدید را در نروژ بنا کرده اند.
پس از بازگشت مرد مورچه ای از قلمرو کوانتوم (جایی که برای او فقط چند ساعت گذشته است) ، قهرمانان متوجه می شوند که راه حل مسئله ، قطعا سفر در زمان است. قهرمانان با کمک مرد آهنی و هالک که اکنون هوشمند است ، به نقاط مختلف در جدول زمانی (از جمله 1970 ، 2012 و 2014) سفر می کنند تا سنگ های بینهایت را در آن دوره به همراه میونیر ، در سال 2013 گرد هم آورند. آنها همچنین به طور ناخواسته ثانوس 2014 را به همراه همه برده هایش به 2023 می رسانند. خوشبختانه هالک با دستکش بازسازی شده ، زندگی دوباره ازدست رفتگان را آرزو می کند تا همه دوباره زنده شوند و تقریباً همه قهرمانان در کل MCU به یکباره به ثانوس حمله میکنند . ضربات آخر هم توسط مردآهنی و هم به خود مردآهنی وارد می شود كه در میدان جنگ می میرد.
پس از جمع شدن برای مراسم تشییع جنازه ، استیو راجرز به زمان اصلی خودش میرود تا همه چیز را به سرجای قبلی خود بازگرداند ، و پس از زندگی کامل با پگی کارتر در گذشته ای متناوب بازمیگردد تا سپر خود را به سام ویلسون اهدا کند ، و او را کاپیتان جدید آمریکا بنامد.
توضیح : در این مقاله میتوانید با کلیک کردن روی اسم هر کاراکتر ، به صفحه معرفی این کاراکتر بروید.
تمام شرورهای MCU از ریز تا درشت
ابرشرورهای MCU که فراموش کرده اید هنوز زنده هستند
نژادهای بیگانه که می خواهیم در MCU ببینیم
توضیحی در مورد تاریخچه و وقایع هایدرا
8 نفر از بارزترین ابرقهرمانان مارول که مذهبی هستند
معرفی 10 دانشمند برتر کمیکهای مارول بهمراه حوزه مطالعه آنها