رِیوِن (به انگلیسی: Raven) با نام کامل ریچل راث، یک شخصیت خیالی ابرقهرمان در کتابهای کامیک آمریکایی منتشر شده توسط دیسی کامیکس است. شخصیت ریون توسط نویسنده مارو وولفمن و طراح جرج پرز خلق شدهاست؛ که برای اولین بار در شمارهٔ ۲۶ از مجموعه کمیک دیسی کامیکس پرزنت (اکتبر ۱۹۸۰) حضور پیدا کرد. او دختر دورگه امپراتور شیطانی (ترایگان) و مادری زمینی (آنجلا راث یا آرلا) است که دارای تواناییهای همدلی، دورجنبی، فرافکنی اثیری و قادر به احضار و کنترل روح خویش، به منظور مبارزه است که معمولاً به شکل یک انسان یا کلاغی غولپیکر است. او یکی از اعضای برجستهٔ تیم ابرقهرمانی تایتانهای نوجوان بهشمار میرود.
تیگن کرافت در مجموعه تلویزیونی تایتانها (۲۰۱۸) وظیفه بازی در این نقش را بر عهده دارد. او نخستین هنرپیشهای است که نقش شخصیت ریون را در یک محصول لایو اکشن ایفا میکند.
ریچل راث یکی از اعضای برجستهٔ تیم تایتانهای نوجوان است. ریون فردی دارای توانایی همدلی و دورنوردی است و قادر به اعزام روح خود (بدن عرفانی) است که میتواند توسط آن به شکل فیزیکی مبارزه کند و همچنین نقش چشم و گوش را به دور از بدنش برای او ایفا کند. او شخصیتی تاریک و دمدمی مزاج دارد و در بعد یا یک واقعیت صلح آمیز به نام ازراث بزرگ شدهاست که رهبر معنوی آن فردی عرفانی به نام آذر بود. ریون به منظور سرکوب نمودن قدرتهای شیطانی به ارث بردهاش، توسط آذر برای کنترل احساساتش آموزش داده شد. در طی این مدت، ریون به ندرت مادرش را میدید و از او جدا بود. پس از مرگ آذر، آرلا مسئولیت آموزش و پرورش ریون را به عهده گرفت. تقریباً در این زمان بود که او برای نخستین بار با پدرش روبرو شد. بلافاصله پس از تولد ۱۸ سالگیاش، ریون متوجه شد ترایگان قصد دارد به بُعد او پا بگذارد، و چنین شد که سوگند یاد کرد تا او را متوقف کند.
ریون نخست برای درخواست کمک نزد گروه لیگ عدالت رفت، اما بواسطه مشاوره زاتانا با آنها که نسبت خانوادگی شیطانی ریون را حس کرده بود جواب رد دریافت کرد. او با نا امیدی، برای مقابله با پدرش، تیم تایتانها را اصلاح و تبدیل به تایتانهای نوجوان جدید نمود. این تیم شامل دیک گریسون / رابین، کید فلش، واندر گرل، استارفایر، سایبورگ و بیست بوی بودند. این تیم در نهایت با کمک آرلا توانست ترایگان را شکست دهد و او را در یک زندان بین دو بعدی مهر و موم کردند. اگرچه ریون همچنان مجبور بود با نفوذ درونی پدرش مبارزه کند، زیرا او کاملاً از بین نرفته بود. بیش از یک بار، ریون در حین ماجراجوییهای خود نزدیک بود کنترلش را در شرایط استرس شدید از دست دهد، و به سختی توانست کنترل خود را قبل از تجدید نیروی ترایگان بدست آورد.
ترایگان بالاخره از زندان فرار کرد، به زمین آمد و کنترل ریون را در اختیار گرفت، و در ادامه ازراث نیز نابود شد. اعضای تیم تایتانها که تحت کنترل قرار گرفته بودند، سعی کردند تا ریون را بکشند. به موجب این اتفاق، روح ازراث ریون را تسخیر کرد و از او به عنوان کانالی برای نابودی ترایگان استفاده نمود. سپس زمانی که فرض میشد ریون مرده است، او از خاکسترهای نبرد برخاست و در نهایت از شر ترایگان شیطان خلاص شد. پس از این ماجرا، ریون ناپید شد و مادرش به دنبال او گشت.
پس از ناپدید شدن ریون، مادرش آرلا در سراسر دنیا به جستجوی او مشغول شد. او در نهایت مکان ریون را ردیابی کرد اما هر دو آنها توسط بِرادِر بِلاد ربوده شدند. پیروان برادر بلاد از ریون برای کنترل نایتوینگ (رابین سابق) به منظور بخشی از نقشه رستاخیز برادر بلاد استفاده کردند. تایتانها هر دوی آنها را نجات دادند و مانع از بازگشت برادر بلاد شدند. در نتیجه شکست ترایگان، ریون برای نخستین بار در زندگی آزادی عمل برای تجربه احساسات را بدست آورد. ریون متوجه شد نه تنها قادر به احساس است، بلکه توانایی کنترل احساسات دیگران را نیز دارد. او شنل جدید سفید رنگی به نشانه رهایی از نفوذ پدرش بر تن کرد.
پس از این ماجرا، تایتانهای نوجوان توسط انجمن ویلدبیست ربوده شدند، اما بوسیلهٔ گروهی از قهرمانان نجات یافتند. رهبر انجمن ویلدبیست در حقیقت هم تیمی آنها جریکو بود، که توسط روح ازراث تسخیر شده بود. در این بین روح ازراث نیز توسط ترایگان تسخیر شده بود تا بتواند به وسیلهٔ چندتن از تایتانها بازگشت خود را یکبار دیگر فراهم سازد. جریکو تلاش کرد از تایتانها به عنوان پل ارتباطی به ارواح استفاده کند، اما در نهایت توسط پدرش، دثاستروک نابودگر کشته شد. در طول یک جنگ عظیم، روح شیطانی ریون را تسخیر کرد و بار دیگر او را تبدیل به داپلگنگرِ شیطانی پدرش نمود. آرلا با همکاری دنی چیس، با بهره از روح آذر، ریون را تطهیر کردند. پس از آن بدن ریون از بین رفت، و آرلا و دنی نیز با فدا کردن خود، به روح تطهیر شده ازراث پیوستند تا تبدیل به شخصیت فَنتَزم شوند.
بعدها نسخهای دیگر از ریون ظاهر شد، که این بار توسط وجدان شیطانی خودش تسخیر شده بود. او سعی کرد یاخته تخمهای کودکان ترایگان را در بدن میزبانهای جدید درونکاشت کند. او مراسم ازدواج دیک گریسون و کوریاند’ر از تاماران را به هم زد و یکی از تخمها را در این پرنسس بیگانه قرار داد. با این حال، او به اشتباه در ازای تباهی، روح ریون نیک را در او درون کاشت نمود. این مسئله باعث شد استارفایر زمین را برای رهایی از ریون شیطانی ترک کند. ریون سپس یاخته تخم را در چندین ابرقهرمان دیگر نیز درونکاشت کرد. در نهایت تایتانها تنها به خاطر کمک فَنتَزم قادر به شکست ریون شدند.
ریون یکبار دیگر با حالت شیطانی بازگشت، تا نسخه خیر خود را که در داخل استارفایر قرار داشت نابود کند. تایتانها با همکاری یکدیگر و برای آخرین بار او را شکست دادند و ریون تبدیل به خاکستر شد. به بخش خیر ریون بدنی جدید همراه با روح طلایی اهدا شد که بهطور کامل از نفوذ شیطانی آزاد شده بود.
او در تجسم روح و فقدان فیزیکی بدن، برای کمک نمودن به بیرون کشیدن روح و خودآگاهی سایبورگ از ذهن کامپیوتر در سیارهٔ تکنیس، به زمین بازگشت. بعدها او نقش وسیلهای برای شکست شخصیت ابر شرور ایمپرییِکس، بوسیلهٔ راهنمایی واندر وومن و تمپست در بازیابی انرژی دارکساید را ایفا کرد. ریون به عنوان یک روح، در زمین سرگردان بود و به دنبال جایگاه خود در آنجا میگشت.
در حالی که روح ریون در جستجوی جایگاه خود در جهان بود، برادر بلاد خواستار او شد. سپس روح او توسط کلیسای بلاد در بدن دختری نوجوان قرار داده شد. تایتانهای نوجوان که دوباره شکل گرفته بودند، به این نتیجه رسیدند که کلیسای بلاد ستایشگر پدر ریون، ترایگان میباشد. همچنین به آنها پیشگویی شد که پیوند زناشویی بین برادر بلاد و ریون، به پایان جهان و آرماگدون منجر خواهد شد. تیم جدید تایتانها جلوی مراسم عروسی را گرفتند، و ریون مجبور به بر هم زدن مراسم و فرار گشت. او سپس به تیم جدید تایتانهای نوجوان پیوست، و با استفاده از نام ریچل راث، نام خانوادگی اصلی مادرش، به عضویت در دوره آموزش متوسطه در آمد.
ریون در تولد دوباره، احساسات عاشقانهای نسبت به همتیمی خود، گارفیلد لوگان (بیست بوی) پیدا کرد، و این دو وارد رابطهای رمانتیک شدند.
در طی سری محدود ۵۲، پس از مرگ سوپربوی، تایتانها از هم گسیخته شده و شروع به تجزیه میکند. رابین به بتمن پیوست و واندر گرل نیز تیم را ترک کرد. بیست بوی برای حفظ تیم تلاش میکرد، اما اعضای جدیدی که عضو گروه میشدند در ازای اجرای عدالت، تنها به دنبال شهرت و افتخار بودند. زمانی که بیست بوی تصمیم گرفت در انجام مأموریتی به شخصیت استیل کمک کند، اکثر اعضا تیم را ترک کردند و تنها ریون و زکری زاتارا باقی ماندند. سپس بیست بوی، ریون، آفسپرینگ و آکواگرل، استیل را در حمله به شرکت لکس لوتر یاری کردند. ریون همچنین در جنگ جهانی سوم شرکت کرد. در نهایت رابین، واندر گرل و چندین شخصیت جدید به تیم تایتانها پیوستند و تیم یکبار دیگر از نو شکل گرفت. بیست بوی و ریون در میان تنها اعضایی بهشمار میرفتند که در طی این مدت در تیم باقی ماندند.
ریون دارای توانایی همدلی و قادر به جذب درک و تغییر احساسات دیگران است. او همچنین توسط این قدرت قادر به ربودن احساسات دیگران است که نتیجه آن احساس بیحسی در فرد است، یا قادر به جذب درد فرد مجروح، در جهت کاهش رنج و زجر کشیدن و در نهایت بهبودی سریع او میباشد. او به عنوان دختر نیمه شیطانی ترایگان، بسیار قدرتمند است و تواناییهای زیادی از خود به نمایش گذاشته است. ریون همچنین از خود توانایی بهکارگیری، کنترل و ایجاد سایههای محض و تاریکی را نشان دادهاست.
ریون قادر به احضار و کنترل انرژی جامد و سیاه رنگی است که شکل یک انسان یا کلاغی غولپیکر را به خود میگیرد. با استفاده از این توانایی، ریون قادر به انتقال خودآگاهی خود به ذهن دیگران برای اهداف درمانی، سفر به مسافتهای طولانی و عدم حضور فیزیکی است. او همچنین از این قدرت برای سفر به بعدهای دیگر بهره میبرد. بدین صورت که او بدن فیزیکی خود را تبدیل به روح کرده و میتواند خود و دیگران را تا فواصل محدودی دورنوردی کند. از دیگر قابلیتهای او میتوان به قدرت پرواز اشاره کرد.
DC در بسیاری از کارها تبحر دارد. با این حال ، در جایی که آنها سرآمد هستند ، ایجاد داستان ها و شخصیت های نمایشی است که منظره خود را تغییر شکل می دهند. به عنوان مثال Kirby’s Fourth Wall ، مجموعه ای کاملاً جدید از شخصیت ها ، مکان ها و داستان ها را بوجود آورد که DC می توانست تا پایان عمر خود به آن تکیه کند.
ریون یکی از مهمترین کاربران جادویی در DC است. او تقریباً می تواند هر کاری را که خواب ببینید انجام دهد ، پدری دارد که یک وحشت بین بعدی است ، یکی از اعضای قدیمی تایتان های نوجوان است و مسلماً به هر دلیلی یکی از جذاب ترین شخصیت های کتاب های کمیک است.
ریون اولین بار در سال 1980 در داخل کمیک Comics Presents Present # 26 ارائه شد. وی خلاقیت مارو ولفمن و جورج پرز است. گرچه ریون در آن زمان تقریباً از قدرتی که اکنون برخوردار است برخوردار نبود، اما یکی از بزرگترین کاربران جادوی دی سی است.
اولین و مهمترین حسن او همدلی است. این بدان معنا است که او می تواند احساسات موجودات دیگر را حس کند و تغییر دهد. اگر او بخواهد شما غمگین ، دیوانه یا خوشحال باشید ، می تواند به شما چنین القائی کند. ریون همچنین قادر است با جذب درد اطرافیان خود را بهبود بخشد. با این وجود هیچ یک از این موارد باعث نمی شود که او به یک کاربر جادویی چشمگیر تبدیل شود.
ریون قادر است ابر تاریکی را که به شکل پرنده است ، به طرز نجومی پیش بینی کند. این ابر تاریک به روح خود او معروف است. پس از این موضوع، نفسش می تواند مسافت های طولانی را طی کند ، از راه دور با Raven ارتباط برقرار کند ، مواد جامد و انرژی را بلعیده و جذب کند و به عنوان یک سپر عمل کند. اگر او بخواهد ، ریون نیز می تواند با نفس خود یکی شود. اگر او تصمیم به انجام این کار داشته باشد ، می تواند خودش و دیگران را در فواصل کوتاه از راه دور حمل کند.و با اینحال، ریون همچنین قادر به پرواز است.
ریون به عنوان دختر تریگون (هر یک دقیقه در مورد او صحبت می کند) قادر است سایه ها و تاریکی را دستکاری ، کنترل و تولید کند. علاوه بر این ، او می تواند زمان ، انرژی و احساسات را کنترل کند. او همچنین می تواند انرژی را تولید کند ، از ردای خود گلوله های آتش ایجاد کند و یکی از هفت گناه مرگبار (غرور) را تقویت کند. سرانجام ، گرچه غیرقابل کنترل است ، ریون دارای درجه ای از پیش شناخت است.
گرچه مجموعه قدرت او چشمگیر است ، اما ریون به دلیل آن شخصیت جالبی نیست. قدرت ها یک شخصیت را جالب تر از شخصیت دیگر نمی کنند. ریون به دلیل سابقه اش شخصیت جالبی است.
ریون دختر تریگون و آرلا است. آرلا عضوی از فرقه افرادی بود که مثلث (تثلیث) را پرستش می کردند. بدون اطلاع از او ، به عنوان عضوی از این فرقه ، دلیل اصلی او قربانی شدن در برابر مثلث بود … و همین طور هم شد. اندکی پس از فداکاری او ، ریون متولد شد و به آرامی به آذراث رفت و توسط موجودی به نام آزر بزرگ شد.
ریون بیشتر از پدرش از هیچ چیز دیگری نمی ترسد. این به اولین حضورهای او برمی گردد. در كمیك های DC شماره 26 ، Raven دیده می شود كه در حال تلاش برای ایجاد ارتشی است كه بتواند در برابر Trigon بایستد. ریون پس از نزدیک شدن و رد شدن توسط لیگ عدالت (زاتانا می توانست بدی درون خود را درک کند) ، با موفقیت توجه خود را به تایتان های نوجوان معطوف کرد. اگرچه او موفق شد آنها را به هدف خود برساند ، غیر از من ، بسیاری تعجب كرده اند كه توانایی وی در كنترل احساسات دیگران (به یاد داشته باشید او همدل است) چقدر در جذب آنها نقش دارد.
اما تثلیث یا مثلث چیست ؟ مدت ها پیش گروهی از انسانها زندگی می کردند. این انسانها با اکثر انسانهای دیگر متفاوت بودند. این انسانها به جای اعتقاد به جنگ ، برای صلح تلاش میکردند. آنها به عنوان راهی برای فرار از جنگ ، آزراث ، محلی برای صلح ، ایجاد کردند. این مکان بین واقعیت ها قرار داشت و زمانی بدون تعارض را به وجود آورد. در تلاش برای دیدن اینکه شر هرگز نمی تواند به آزراث وارد شود ، رهبر آذر مردم را متقاعد کرد که یک پاکسازی نهایی در جهان انجام دهند. آذر و مردمش نفرت باقیمانده را از آزراث استخراج كردند. پس از استخراج ، آنها نفرت را از طریق درب بزرگ آزراث به بیرون ریختند ، و دیگر هرگز دیده نمی شوند. البته آنها اینطور فکر میکردند …
انرژی نفرت انگیز که اکنون آزاد است ، شکل می گیرد.این انرژی وقتی از استحکام کافی برخوردار شد ، شکل یک موجود کوچک را به خود گرفت و خود را در بدن یک زن قرار داد. نه ماه بعد تریگون به دنیا آمد. بلافاصله پس از تولد ، مادر و همه اطرافیان خود را کشت.
وقتی صحبت از Trigon می شود ، تنها دو گزینه برای ریون باقی مانده است. وی می تواند 1) در جنگ با پدرش بمیرد یا 2) مجبور شود به او کمک کند تا پایان جهان را به وجود آورد. این همان چیزی است که او را به چنین شخصیت منحصر به فردی تبدیل کرده است. هر زمان که او تصمیم می گیرد در جنگ با پدرش بمیرد ، ریون پیشگویی های خود را انجام می دهد. یعنی ، او می داند که با جنگ با او خواهد مرد اما این کار را می کند زیرا گزینه سرنوشت ، گزینه بسیار بدتری است.
از آنجا که او یک چرخه پایان ناپذیر از زندگی ، مرگ و ترس را تجربه کرده است ، ریون زمان سختی را برای برقراری ارتباط و حفظ روابط صمیمی یا غیر آن سپری کرده است. ناتوانی او در ایجاد ارتباطات باعث شده است که دیگران او را دور ، غیر دوستانه و غیرقابل دسترس ببینند. در واقع ، این نمی تواند دور از حقیقت باشد. ریون به شدت به اطرافیان خود اهمیت می دهد اما توانایی کافی برای بیان آن را ندارد.
من اغلب سعی می کنم در مورد شخصیت هایی بنویسم که دارای تاریخچه ای هستند که با مسائل دنیای واقعی گره خورده اند. ریون یکی از این شخصیت هاست. او تکرار یک مسئله بسیار واقعی و آزار دهنده است: کودک آزاری.
با یک نگاه سریع به سرنوشت ریون و به راحتی می توان فهمید که گذشته او پر از وقایع تاریک و عذاب آور است. مادرش با خشونت باردار شد و بلافاصله او را برای فرزندخواندگی واگذار کرد. مادرش هم از مادرشدن ترسیده بود و هم از او می ترسید. تمام دوران کودکی او با گفتن این نکته سپری شد که اگر او نتواند احساسات خود را کنترل کند ، جهان پیرامون او فرو خواهد ریخت. متأسفانه ، چون او كودك بود و كودكان به راحتی قابل دستكاری هستند ، ریون این را باور كرد و به سادگی خاموش شد. از این بدتر ، او الف) از مسئولیت آفرینش خود می ترسید ، و ب) از تبدیل شدن به نسخه بدتر از خود، دور شد و مایل نبود اجازه دهد هر کسی به او نزدیک شود.
“آسیب در دوران کودکی می تواند تأثیرات طولانی مدتی داشته باشد که در بزرگسالی همچنان احساس خود و دنیای اطراف شما را شکل می دهد. اغلب ، یکی از فاجعه بارترین پیامدهای این آسیب ، تأثیر آن بر روابط بین فردی شما است. با ایجاد اختلال در رشد سالم در سالهای ابتدایی ، سو استفاده از دوران کودکی می تواند توانایی شما در ایجاد و حفظ پیوندهای سالم را که در طول زندگی ما پرورش می یابند، به شدت تحت تأثیر قرار دهد. “
در طول تاریخچه ریون ، او زندگی خود را با ترس از اینکه چه کسی بود ، به چه فردی می تواند تبدیل شود و همچنین علت خلقت خود زندگی می کرد. از آنجا که مادرش برای مراقبت از او توانا نبود ، موجودیتی به او داده شد که به او آموخت از احساساتش بترسد. مادرش به او آموخت که احساساتش را سرکوب کند. کودکان تا زمان بلوغ نمی توانند احساسات خود را کنترل کنند. آنها به مجرای خروجی برای انرژی خود نیاز دارند و اجبار به سرکوب برای پیشرفت آنها بسیار مضر است. متأسفانه برای ریون ، احساسات او پرورش نیافته و او همانطور که هیچ کودکی نباید متحمل رنج شود ، متحمل این رنج شده است .
به یاد داشته باشید ، از همان کودکی به ریون آموخته شده بود که احساسات خود را کنترل کند و هرگز اجازه ندهد احساسات او بهتر شود. به او گفته شد که اگر آنها را تحت کنترل در نیاورد ، در نهایت آنها صدمات جبران ناپذیری خواهند داشت. در نتیجه ، او نتوانست به درستی با اطرافیان خود ارتباط برقرار کند.
مسئله عدم توانایی وی در برقراری ارتباط این بود که به نظر می رسید ، غیرقابل دسترس ، منزوی و غیرقابل ارتباط است. خوانندگان می خواهند هنگام خواندن کتاب چیزی را احساس کنند. ما کتاب های کمیک می خوانیم زیرا آنها برخلاف هر چیزی که تجربه خواهیم کرد ، ما را به جهانی می برند. ما کتاب های کمیک می خوانیم زیرا این فرصت را برای ما فراهم می کند تا زندگی کنیم که هرگز زندگی نخواهیم کرد. و ما کتابهای کمیک را می خوانیم زیرا شخصیتهای داخل صفحات آن گرچه بسیار قدرتمند هستند اما در دنیای واقعی با مشکلات قابل بازپرداختی روبرو هستند. ریون مهمترین دلایلی را که ما در کتابهای کمیک می خوانیم به نمایش نمی گذارد. بدتر از همه اینکه او قابل تعامل با دیگران نبود و قابل قبول بودن یکی از معیارهای اصلی است که کودکان هنگام تصمیم گیری برای دوستان خود به دنبال آن هستند.
کودکان به دنبال دیگرانی هستند که به آنها اعتماد کنند ، با آنها رابطه برقرار کنند و در کنار آنها احساس راحتی کنند. گذشته آسیب زا و توهین آمیز ریون ارتباط او را در مهمترین سالهای زندگی او غیرممکن کرد. او برخلاف میلش جلوی خود را گرفت.
علی رغم تاریخچه ریون ، او هنوز در جاهائی موفق شده است که دیگران موفق نشده اند. در طول سالهای گذشته او چند ارتباط کوچک برقرار کرده است (او و Beast Boy یک زوج بودند) ،در آن مرحله او نشان داد که توانایی شوخ طبعی دارد (شوخ طبعی سریع او در برنامه تلویزیونی Teen Titans Go! بسیار موفق بود!) و تقریباً همه به او علاقه مند شدند.
ریون به یک چراغ راهنما برای کسانی تبدیل شده است که به او احتیاج دارند. او ثابت کرده که کتاب های کمیک ، هر چقدر هم کمیک بوک ها خیالی هستند ، نشان می دهد که اراده برای غلبه بر گذشته ، به تمایل آنها برای حل مسائل مربوط می شود. او گواهی این مطلب است که احاطه در خود با کسانی که شما را ارتقا می دهند و از شما مراقبت می کنند برای پیشرفت و آینده شما بسیار مهم است. سرانجام ، او اثبات می کند که همیشه پایان شب سیه (کودکی او) سپید (سال های بزرگسالی) است.
اگرچه تاریخ ریون در مسیری سنگلاخ آغاز شده است ، اما اکنون با عشق ، علاقه و ستایش به او نگاه می شود.
کتاب های کمیک دروازه ای برای درک جهانی بهتر است. بنابراین ، به همین دلیل ممکن است کتابهای کمیک برای همیشه وجود داشته باشند.