پسر جهنمی (به انگلیسی: Hellboy)
یک شخصیت خیالی ابرقهرمان که توسط نویسنده-طراح مایک میگنولا خلق شدهاست که در کتب کامیک دارک هورس کامیکس وجود دارد و برای اولین بار، در شمارهٔ ۴ مجلهٔ سکه مطبوعات (Dime Press) (مارس ۱۹۹۳) معرفی شد.
در سال ۱۹۴۴، سربازهای ارتش ایالات متحده یک نوزاد شیطانی را پیدا کردند که یکی از دستهای او بزرگ و سنگی بود. این سربازها نام هل بوی را روی این نوزاد گذاشتند. بعدها، زمانیکه مرکز تحقیقات و دفاع از موجودات ماورالطبیعه (Bureau for Paranormal Research and Defense) ساخته شد، هل بوی به این سازمان پیوست و تبدیل به بزرگترین کاراگاه دنیای ماورالطبیعه شد. مدت خیلی کمی بعد از این اتفاق، مشخص شد که هل بوی متولد شده تا آخرالزمان را به دنیای انسانهای معمولی بیاورد اما در عوض، او تمام زندگی خود را صرف این کرد تا از همین انسانّهای معمولی دفاع و به مبارزه با نیروهای شیطانی بپردازد.
هل بوی که یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود، توسط نویسنده-هنرمندی به نام مایک میگنولا خلق شده است. این شخصیت اولینبار در قسمت ۲ مجموعهی San Diego Comic-Con Comics که در ماه اوت سال ۱۹۹۳ منتشر شده بود، حضور یافت. درست از همان زمان، این شخصیت در خط داستانیهای مینی سریها، کتابهای تک قسمتی و همچنین کراساورها هم حضور پیدا کرده است. علاوهبر کتابهای کمیک، شخصیت هل بوی در انواع مختلف رسانه مانند فیلم، بازی و غیره هم ظاهر شده است. در آیندهای نزدیک قرار است فیلم دیگری با محوریت این شخصیت و با بازی دیوید هاربر ساخته شود.
هل بوی که با نام انانگ ان راما هم شناخته میشود، در تاریخ ۵ اکتبر ۱۶۱۷ به دنیا آمد؛ روزی که مادر واقعی او یعنی «سارا هیوز» در بستر مرگ به سر میبرد. سارا هیوز در دوران زندگی خود یک جادوگر به حساب میآمد؛ جادوگری که قدرتهای خود را به خاطر ارتباط و همنشینی با شیطانی به نام «Azzael» به دست آورده بود. Azzael یکی از دوکهای جهنم محسوب میشد که از قضا پدر واقعی و بیولوژیکی هل بوی هم بود. او متولد کشور انگلستان و برومویچ شرقی بود و وارث ثروتمند یک تاجر توتون و تنباکو محسوب میشد. زمانیکه سارا در سن ۱۹ سالگی بود، پدر و مادر خود را از دست داد و به همین ترتیب، او زمان بسیار زیادی را تنها زندگی کرد. خیلی زود، سارا نسبت به ادبیات آلمان علاقه و وسواس بسیار عجیبی پیدا کرد. او برخی اوقات رویای ارواح و سحر و جادو هم داشت.
او همچنین توانایی این را داشت که اطلاعات و چیزهایی را که میخواست، از کتابفروشی لندنی خود به دست بیاورد. طولی نکشید که او درنهایت صاحب یک مجموعه مهم از اشیاء جادویی مختلف شد؛ اشیائی که یکی از آنها، جعبه جادویی «دکتر جان دی» بود. بعد از این ماجراها، او حتی یک شیطان بالا رتبه و خطرناک را هم احضار کرد و تمایل بسیار زیادی برای برقراری ارتباط با او داشت. این برهه زمانی را میتوان یکی از شادترین و در عین حال ترسناکترین لحظات زندگی سارا دانست. این اتفاق، برای همیشه زندگی او را تغییر داد. روح سارا به سمت تاریکی و بد بودن تغییر کرد. علاوهبر این، مزه تلخ و بسیار بدی که لذت این رابطه برای سارا به جا گذاشته بود، باعث شد تا از همان لحظه به بعد، زندگی او رنگ پشیمانی و ندامت به خود بگیرد. باتوجهبه اینکه سارا دیگر روح خود را از دست داده بود، تصمیم گرفت تا هر کاری که در توانش است، انجام دهد تا روح خود را باری دیگر به دست بیاورد. اما کارهایی مانند ازدواج با یک کشیش، پرداخت پول بسیار زیاد به خیریه و هر کار خوب دیگری به اندازه کافی مفید و خوب نبود. درنهایت او بدون هیچگونه محبوبیت و آبرویی جان خود را از دست داد و درکنار دو فرزند انسانیاش، یک راهبه و یک کشیش به خاک سپرده شد.
پیش از اینکه سارا از این دنیا برود، به کارهایی که انجام داده بود اعتراف کرد. او در لحظات پایانی عمر خود دعا کرد که روحش دوباره به همان مسیری که زمانی در آن قرار داشت، بازگردد و معشوقهی سیاهش دست از سر روح او بردارد و آن را آزاد کند. در آخرین لحظات، او توسط عاشق شیطانیاش گرفته شد. سارا پیش از مرگ در تلاش بود تا در کلیسایی نسبت به تمام کارهایش ابراز پشیمانی و توبه کند اما Azzael بدن او را به جهنم برد. لازم به ذکر است که بچههای انسانی سارا هم توسط این شیطان کشته شدند. زمانیکه سارا مرد، روح آنها با یکدیگر ادغام شد و این عاشق شیطانی به سارا اعلام کرد که فرزند متولد نشدهی آنها، همچنان در بدن سارا وجود دارد. این شیطان اعلام کرد که فرزند آنها منتظر است که احضار شود تا به زمین بیاید.
بعد از این اتفاق، او بدن سارا را سوزاند تا از درون این آتش فرزند آنها متولد شود. Azzael بعد از تولد فرزندش، دست او را قطع کرد و Right Hand of Doom را به او داد؛ یک یادگار وابسته با Ogdru Jahad. زمانیکه دیگر شاهزادگان جهنم از اعمال و رفتارهای Azzael با خبر شدند، فرزند نیمه شیطانی او را دور کردند، قدرتهایش را از او گرفتند و در یک تکه یخ او را زندانی کردند. سارا آرام و ساکت خوابید، تا اینکه فرزند او در ماههای آخر جنگ جهانی دوم توسط فردی به نام «گریگوری افیموویچ راسپوتین» در پاییز سال ۱۹۴۴ احضار شد.
آنها قصد داشتند تا با انجام این کار، نتیجهی جنگ از دست داده را به نفع خود تغییر دهند. به همین ترتیب در پایان این مراسم، یک نوزاد شیطانی به زمین آمد و سرنوشت او این بود که آخرالزمان را به زمین بیاورد. او خیلی زود در طی جنگ جهانی دوم، توسط نیروهای متفقین نجات پیدا کرد؛ آن هم درحالیکه یکی از دستهای او سنگی و فوقالعاده محکم بود. او زیر نظر فردی به نام «پروفسور بروم»، بنیانگذار مرکز تحقیقات و دفاع از موجودات ماورالطبیعه بزرگ شد. آنها نام این نوزاد را هل بوی گذاشته بودند. پروفسور بروم بعد از مواجه با هل بوی، او را درست همانند فرزند خود بزرگ کرد و به یاد داد که چگونه قدرتهایش را کنترل کند و آنها را توسعه ببخشد. هل بوی خیلی زود بزرگ شد و فوقالعاده کنجکاو بود. او چشمهای پر جنب و جوش و با نشاطی داشت و نسبت به هر چیز مکانیکیای، علاقه بسیار زیادی نشان میداد. البته اغلب اوقات هم آنها را با دست سنگی خود خرد و نابود میکرد.
هل بوی تحت نظارت و کنترل «ژنرال نورتون رایکر» بود. او هر روز مورد آزمایش قرار میگرفت و نمونههای مختلفی از او گرفته میشد. آنها در تلاش بودند که با انجام این کارها، نمونهی بافت این موجود را به دست بیاورند. جالب است بدانید که هل بوی توانایی صحبت و برقراری ارتباط با حیوانات بهخصوص سگها را هم داشت اما به مرور زمان، هرچه که بزرگتر میشد، این قدرت را از دست داد. در همین برهه زمانی، رئیس جمهور از پروفسور بروم خواست تا وجود هل بوی را بهصورت یک راز نگه دارند و خود دولت ایالات متحده قرار بود تا به همه چیز رسیدگی کند. با اینکه قرار بود تا هویت و وجود هل بوی یک راز بماند، اما باز هم او با افراد خیلی زیادی ملاقات کرد و آشنا شد. جالب است بدانید که او با انیشتین هم ملاقات کرده بود؛ این دانشمند به نیو مکزیکو آمد تا با هل بوی ملاقات کند و متوجه شد که چقدر او جذاب و لذت بخش است. در سال ۱۹۴۶، هل بوی یک سنگ را به سمت سر «بیب روث» پرتاب کرد. حتی در رابطه با جوزف استالین هم به هل بوی گفته شده بود اما او تصور میکرد که اصلا چنین فردی واقعی نیست؛ تا اینکه در سال ۱۹۴۹ با او ملاقات کرد و متوجه شد که او سلاح محفی ایالات متحده است.
زمانیکه هل بوی بالاخره متوجه شد که پروفسور بروم دچار عارضهی سرطان شده، آنها در رابطه با این موضوع با هم حرف زدند که بهتر است هل بوی هرچه زودتر داستان گذشتهی خود را بداند. هل بوی بعد از اینکه از میراث تیره و تاریک خود با خبر شد، فهمید که درواقع سرنوشت برای او چه خوابی دیده بود. به همین دلیل مدام با خودش درگیر بود که بین آن کسی که باید میشد و آن کسی که به نظرش درست میآمد، کدام را انتخاب کند. او در تلاش بود تا هویت واقعی خود را پیدا کند و متوجه شود که آیا قلبش در مسیر درستی قرار دارد یا خیر. در همین برهه زمانی مشخص شد که هل بوی میتواند تبدیل به یک قهرمان در جبههی حق بشود و با نیروهای شیطانیای که روی زمین بودند، مبارزه کند. در سال ۱۹۵۲ هل بوی بهعنوان یک موجود و انسان افتخاری شناخته شد و طولی نکشید که او تبدیل به مامور اجرایی و میدانی مرکز تحقیقات و دفاع از موجودات ماورالطبیعه شد. بعد از گذشت مدتی هل بوی درنهایت تبدیل به مامور اصلی مرکز تحقیقات و دفاع از موجودات ماورالطبیعه شد؛ سازمانی که در آن درکنار «ایب سپین»، «الیزابت شرمن» و «راجر» کار میکرد.
تواناییهای ابرانسانی هل بوی از هویت و ذات شیطانی او سرچشمه میگیرد. او خیلی بیشتر از یک انسان معمولی، قوی و از لحاظ فیزیکی مستحکمتر است. هل بوی درست مانند هر موجود زندهی دیگری آسیب میبیند اما دارای قدرت «فاکتور بهبودی» است (درست مانند شخصیتهای دیگری مانند ولورین یا اعضای تیم مردان ایکس). همین قدرت به جسم او اجازه میدهد که هر زخم و آسیبی که میبیند، با سرعت بالایی بهبود پیدا کند. یکی از مثالهایی که در رابطه با این توانایی میتوان عنوان کرد، مربوطبه زمانی است که یک شمشیر، درست در وسط قفسه سینهاش فرو رفت و او دوباره توانست همانند قبل بهبود پیدا کند. او همچنین دارای یک توانایی ذاتی است که میتواند زبانهای باستانی و همچنین جادویی را درک کند.
جالب است بدانید که هل بوی تنها و تنها در یک شرایط قابل کشتن است؛ آن هم زمانیکه او دیگر خوب بودن را کنار بگذارد و بهطور کامل تبدیل به یک موجود شیطانی و شرور شود
هل بوی در چندین وضعیت و خط داستانی مختلف توسط هیولاهای بزرگ تا حد بسیار زیاد کتک خورد و آسیب دید اما درنهایت جان سالم به در برد. البته برخی اوقات آنقدر آسیبدیدگیها زیاد بود که در عین حال که جان سالم به در میبرد، اما باز هم زخمهای جزئیای باقی میماند. در یک خط داستانی، شخصیت پسر جهنمی مستقیما یک مسلسل MG-42 را پر کرد و پیش از اینکه این اسلحه را نابود کند، مورد اصابت گلولههای بسیار زیادی در ناحیه قفسه سینه قرار گرفت. لازم به ذکر است که میزان قدرت هل بوی و محدودهی آن مشخص نیست اما به آنقدر زیاد است که او توانست یک درخت بسیار بزرگ را از درون زمین بیرون بکشد و آن را بلند و آن را به سمت یکی از دشمنان خود پرتاب کند. او همچنین چند تن از دشمنان خود را که حداقل وزنی حدود چهار تا پنج هزار پوند داشتند، بلند و پرتاب کرده است.
درست همانند موارد مختلف، بحث سن و همچنین گذر عمر هل بوی هم با انسانهای عادی متفاوت است. اولین باری که هل بوی جوان غذاهای مورد علاقهی خود مانند پنکیک را امتحان کرد، تقریبا دو سال سن داشت. بااینحال، از نظر ظاهر اینگونه به نظر میرسید که او بزرگتر است و تقریبا ۶ سال سن دارد. در سال ۱۹۵۴، کاملا اینگونه به نظر میرسید که او یک فرد بزرگسال و بالغ است اما درواقع او ۱۰ سال بیشتر سن نداشت. بلوغ فیزیکی سریع او، تا حد زیادی با گذر عمر فیزیکی او در تضاد است و اینگونه به نظر میرسد که تا حد زیادی نسبت به حالت عادی کندتر است.
سلاحها و تجهیزات:
یکی از مواردی که هل بوی با آن معروف شده است، توانایی استفاده از انواع و اقسام سلاحهای مختلف و همچنین اشیاء جادویی در نبرد با نیروهای شیطانی است. دو شیء بسیار معروف او، The Good Samaritan (یک اسلحه بسیار بزرگ که به خاطر قدرت فوقالعاده زیاد و همچنین گذشتهی جادوییاش معروف شده است) و The Right Hand of Doom است. علاوهبر این دو، هل بوی از ابزارها، اشیاء و گجتهای مختلف هم استفاده میکند، در مواقعی که لازم باشد و اسلحه و دست سنگیاش چاره شرایط نباشد. هل بوی یک صلیب طلایی هم همیشه با خود به همراه دارد که این صلیب به وسیلهی زنجیری به کمرش متصل میشود. این زنجیر توسط پدر زمین یعنی پروفسور بروم به او داده شده بود و این صلیب همیشه به هل بوی یادآوری میکرد که تلاشهای خودش بود که او را به این درجه رسانده و او را تبدیل به موجود بسیار خوبی کرده است؛ با وجود سرنوشت شومی که از قبل برای او نوشته شده بود. علاوهبر موارد ذکر شده هل بوی از سلاح مدل Smith & Wesson Model 29 هم استفاده میکند، البته در شرایط خیلی خاص و نادر.
القاب و اسامی مستعار: انانگ ان راما، هیولای آخرالزمان، هیولای بزرگ، دست راست عذاب، نابود کنندهی دنیا، Son of the Fallen One، روزی، Brother Red، اچ. بی و غیره.
تیمها: مرکز تحقیقات و دفاع از موجودات ماورالطبیعه
متحدان: ایب سپین، ایس، آلیس موناگن، بتمن، دکتر کیت کوریگن، ادوارد گری، الیزابت شرمن، ژنرال نورمن رایکر، گوست، هری اچ میدلتون، جک، جک نایت، لیدی سینتیا ایدن جونز، لشی، لیوید مککی، مدمن، پین کیلر جین، رکس، راجر و غیره.
دشمنان: آدولف هیتلر، آنوبیس، بابا یاگا، بلک انیس، باگ رووش، براتوس، کاپیتان بلک برد، کرم تسخیر کننده، دادگا، دکتر کارپ، ادموند، الیگور، گریگوری راسپوتین، هکاته، هنری هود، هانت مستر، هرمن وان کلمت، ایگو برام هد، اینگر وان کلمت، جنی گرین تیث، کوکو و غیره.
ران پرلمن نقش این شخصیت را در فیلمهای پسر جهنمی (۲۰۰۴) و پسر جهنمی ۲: ارتش طلایی (۲۰۰۸) ایفا کردهاست.
با وجود موفقیت دو فیلم قبلی اما فیلم پسرجهنمی ۲۰۱۹ با واکنش منفی منتقدین و مخاطبین عادی روبه رو شد. در فیلم جدید دیوید هاربر جایگزین ران پرلمن در نقش پسر جهنمی شد همچنین نیل مارشال هم بر صندلی کارگردانی تکیه زد که پیش از او گییرمو دل تورو بر روی آن نشسته بود.
در سال ۲۰۰۰ بازی Hellboy dogs of the night اولین نسخه از بازی پسر جهنمی به بازار آمد که بخاطر گرافیک پایین ، گیم پلی بد، و داستان ضعف اش ، با نقدهای منفی همراه شد . در سال ۲۰۰۸ بازی Hellboy the science of evil منتشر شد. این بازی در مجموع بخاطر گرافیک متوسط ، گیم پلی تکراری،و داستان نچندان جذاب اش نقدهای متوسطی دریافت کرد. سال ۲۰۱۸ بازی بی عدالتی ۲ پسر جهنمی رونمایی شد که به خاطر ارتقا کیفی عناصری چون گرافیک تصویری و داستان گیرا و گیم پلی قابل قبولش توانست نقدهای مثبتی را کسب کند .
اکنون به چند مورد از انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت پسر جهنمی یا همان هل بوی در آن حضور داشته است :
- انیمیشن Hellboy: Sword of Storms محصول سال ۲۰۰۶ با صداپیشگی ران پرلمن
- انیمیشن Hellboy: Blood and Iron محصول سال ۲۰۰۷ با صداپیشگی ران پرلمن
- فیلم Hellboy محصول سال ۲۰۰۴ با بازی ران پرلمن
- فیلم Hellboy II: The Golden Army محصول سال ۲۰۰۸ با بازی ران پرلمن
- فیلم Hellboy محصول سال ۲۰۱۹ با بازی دیوید هاربر
- بازی Hellboy: Asylum Seeker محصول سال ۲۰۰۳
- بازی Hellboy: The Science of Evil محصول سال ۲۰۰۸
- بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷


کمیک پسرجهنمی – هیولای وارگو و چند داستان دیگر
کمیک پسرجهنمی – زمستان خاص
کمیک پسرجهنمی – بتمن – مرد ستاره ای – شیطان خاکستری گاتهام
کمیک پسرجهنمی با طلوع نترس ملاقات میکند
کمیک پسرجهنمی – ساعت مرگ او و فرستاده
کمیک طلوع نترس – شماره 7 قدیم بازمیگردد