یکی از بزرگترین نقاط قوت دنیای مارول این است که بسیاری از قهرمانان آن منحصر به فرد هستند. اما وقتی شخصیتهای یک شرکت برای دههها دائماً منتشر میشوند، چنین داستانسرایی بیپایان، ناگزیر به چند موضوع مشترک منجر میشود. چه داستانی باشد که در طول زمان تکرار شده باشد، چه برخی از قوانین که به اندازه کافی در اطراف باقی مانده است تا چندین شخصیت را به یک شکل تحت تأثیر قرار دهد، بسیاری از ابرقهرمانان مارول دارای جنبه های مشترک هستند.
برخی از قوانین در طول زمان تغییر کرده اند. به عنوان مثال، اصرار استن لی مبنی بر اینکه شخصیت های شرکت طرفدارانی ندارند، در نهایت تاثیرگذار بود. سپس موضوع نویسندگی مطرح میشود: در دهههای 60 و 70، یافتن یک شخصیت محبوب مارول که امضائی ترکیبی از استن لی، جک کربی یا استیو دیتکو را نداشته باشد، تقریبا غیرممکن بود. در دهههای پس از آن، شانسی به همان اندازه بعید برای یافتن خالقی خواهید داشت که با پرستش آن سه نفر بزرگ نشده باشد – و احتمالاً از عناصر خاصی از یک طرح اولیه آزمایش شده و محبوب پیروی کنند.
در زیر خلاصه ای از ویژگی های مشترک هر شخصیت مارول، با استثنائات نادر، آورده شده است. آنها به حقایق اساسی داستان سرایی ابرقهرمانی تبدیل شدهاند و دلایل کلیدی هستند که طرفداران این شخصیتها را بسیار دوست دارند.
آنها همیشه به وضعیت فعلی خود باز خواهند گشت

از بسیاری جهات، این اولین حقیقت داستان سرایی ابرقهرمانی جریان اصلی مارول است – یا نوشتن کمدی ، یا بسیاری از کارتونها، یا بیشتر هر چیز مرتبط با فرهنگ عامه که امیدوار است مخاطبان را هفته به هفته، سال به سال به شخصیتهای اصلی علاقه مند کند. مهم نیست که چه تغییراتی ایجاد شود، شخصیت ها همیشه به عناصر اصلی خود و وضعیت موجود خود باز می گردند.
در دنیای مارول، چنین بازنشانی محصول فرعی بسیاری از سازندگان این شرکت است که چندین دهه داستانهای ابرقهرمانی را بدون وقفه تعریف کرده اند. هر زمان که نویسندگان و هنرمندان جدید شروع به کار بر روی یک شخصیت یا تیم قدیمی می کنند، نمی خواهند مجبور به عقب نشینی از تحولات داستانی دیگر آن شخصیت شوند – اغلب آنها می خواهند تا روی نسخه های کلیدی این قهرمانان کار کنند. خصوصا آنهایی که با عشقشان بزرگ شده اند.
اگرچه بسیاری از داستان های کتاب های کمیک به طور موقت وضعیت موجود را تغییر می دهند تا چیزی متفاوت را کشف کنند یا پیامدهایی ایجاد کنند، اما همیشه دوباره به شکل قبل بازمیگردند. برای مثال، بحران هجوم در دهه 90، انتقامجویان را از طریق رویداد «قهرمانان دوباره متولد شده» به جهانهای جداگانهای جدا کرد، اما آنها در نهایت به سوی یکدیگر بازگشتند. به طور مشابه، “تهاجم مخفی” در سال 2008 منجر به “سلطنت تاریک” نورمن آزبورن شرور، همر و “انتقامجویان تاریک” آنها شد، اما در نهایت با “محاصره” چند سال بعد این امر لغو شد.
به عنوان مثال ، برای دیدن عنصر تنظیم مجدد مکرر خلق کتاب های کمیک، شاید راحت ترین چیز را با چهار شگفت انگیز، اولین ابرقهرمانان مارول ببینید. معروفترین آنها این است که چهار شگفت انگیز از آقای شگفتانگیز، زن نامرئی، مشعل انسانی و ثینگ تشکیل شده است. مهم نیست که چند بار یکی از آنها تیم را ترک کند، بازنشسته شود یا بمیرد، مهم نیست که چند بار شخص دیگری به این تیم ملحق شود، چهار شگفت انگیز همیشه در نهایت به اعضای اصلی خود باز می گردند، زیرا آن شخصیت ها چهار شگفت انگیز هستند. این وضعیت موجودی است که آنها همیشه به آن باز خواهند گشت و نقطه شروعی است که اکثر اقتباس ها در ابتدا از آن استقبال می کنند.
هرکدام آنها حداقل یک بار، دوباره زنده شده اند

یکی از عوارض داستان سرایی مستمر، مشکل در افزایش جریانات یا تغییرات و در عین حال همچنان جذاب نگه داشتن داستان است. حتی اگر یک تیم خلاق، ماجرا را در یک داستان مدیریت کنند، باید این کار را دوباره در شماره بعدی یک ماه بعد انجام دهند. به همین دلیل، «رویدادهای» اصلی کتاب های کمیک بسیار معمول هستند. آنها از مرگ یک شخصیت محبوب برای فروش و جدی بودن یک موقعیت استفاده می کنند، همچنین خطرناک بودن یک شخصیت شرور را به خانه می کشانند، یا به داستان احساس پیامد می دهند.
متأسفانه، این جریان فقط برای دراز مدت جواب میدهد، زیرا تمایل رسانه به بازگشت به ماموریت کلاسیک خود در نهایت به این معنی است که هر شخصیتی که در گرماگرم نبرد بمیرد، پس از مدت اندکی باز خواهد گشت. برخی از شخصیتها، مانند جین گری، ممکن است بیشتر از دیگران مرده بمانند یا چندین بار بمیرند – اما تقریباً همیشه باز میگردند، چه از طریق یک رستاخیز واقعی یا چه از طریقی غیر آن.
به عنوان مثال، استیو راجرز در اواخر سال 2006 در «جنگ داخلی» درگذشت، اما تقریباً دو سال بعد در «کاپیتان آمریکا: تولد دوباره» دوباره متولد شد.(در اینجا ترجمه شده) او در جریان زمانی گم شد. ثور و تمام آزگارد در نسخه کمیک «راگناروک» در سال 2004 مردند («ثور» شماره 80 تا 85) اما آنها درست به موقع برگشتند تا جی. مایکل استراچینسکی این عنوان را در سال 2007 «ثور» شماره 1 دوباره عرضه کند. بنابراین، اگر ابرقهرمان مورد علاقهتان تا به حال «مرده باشند»، اجازه ندهید که شما را بیش از حد اذیت کند و زیاد نگران نباشید ،او دوباره با داستانی جذاب تر بازخواهد گشت.
آنها اجازه ازدواج یا ماندن در ازدواج را ندارند

یکی دیگر از قربانیان رایج چرخه داستان نویسی کتاب های کمیک “ازدواج” است. بسیاری از قهرمانان مارول در مقطعی ازدواج کرده اند، اما تعداد بسیار کمی از آنها در ازدواج خود باقی مانده اند.
بیشتر اوقات، این موضوع عملی است. به هر حال، اگرچه ممکن است دلگرم کننده باشد که یک سرتیتر مانند مرد عنکبوتی در نهایت با مری جین واتسون ازدواج کند، اما این تهدیدی است که نویسندگان را از هرگونه توانایی برای کشف داستان های عاشقانه با شخصیت های دیگر محدود می کند. به طور مؤثر، چنین ماندگاری و ثباتی یک عنصر مهم از جعبه ابزار داستان سرایی آنها را از بین می برد، بنابراین فقط برای مدت طولانی می توان آن را حفظ کرد.
به همین دلیل، طرفداران داستانهایی مانند «یک روز دیگر» را دریافت میکنند، جایی که مری جین و پیتر پارکر قراردادی واقعی با شیطان میبندند تا جان عمه می را به قیمت ازدواج چند دههای خود نجات دهند. به همین ترتیب، ازدواج پلنگ سیاه با استورم (از مردان ایکس) توسط واکاندا پریستها پس از اینکه او در جریان «انتقامجویان علیه مردان ایکس» در سال 2012 طرفدار جهشیافتهها (نه واکاندائی ها) شد، به جدائی منجر شد.
یکی از تنها استثناهای واقعی این قاعده، رید ریچاردز و سو استورم از چهار شگفتانگیز بوده اند – اما دلیل آن این است که در اکثریت عمر آنها، آنها یک زوج متاهل بودهاند و این به یک شناسه اصلی برای این شخصیتها تبدیل شده است. ازدواج جسیکا جونز و لوک کیج نیز از سال 2006 در کمیک”سالانه انتقام جویان جدید” شماره 1 تاکنون به طول انجامیده است، اما بسیاری از طرفداران نگرانند که تصمیم یک تیم خلاق برای گفتن داستان جدایی در زمانی خاص در راه باشد – اگر این اتفاق بیفتد. جالب است که ببینیم آیا ازدواج آنها به طور مشابه به یک شناسه “وضعیت موجود” تبدیل شده است که شخصیت ها در نهایت به آن باز می گردند.
همه آنها در یک برهه شرور شده اند

چه آنها به طور موقت تحت کنترل ذهن بوده باشند یا یک تغییر ساده و در عین حال شیطانی در فلسفه خویش داشته اند، هر ابرقهرمان مارول در مقطعی دچار شرارت شده است. برخی از قهرمانان، مانند هالک، اغلب به عنوان یک شرور عمل می کنند، و بقیه حداقل یک داستان دارند که در آن به «سمت تاریکی» ملحق شده باشند.
کاپیتان آمریکا به طور معروف فاش کرد که در سری نیک اسپنسر و عیسی سایز، “کاپیتان آمریکا: استیو راجرز” شماره 1 “همیشه” یک مامور هایدرا بوده است، هرچند که شماره های بعدی نشان داد که تاریخچه او توسط مکعب کیهانی تغییر کرده است و شخصیتی موازی از او را ایجاد کرده است. داستانی که در نهایت پس از بازسازی اصلی شکست خورد. جین گری زمانی که توسط ققنوس تاریک تسخیر شد به شرور تبدیل شد و اگر معشوقهاش سایکلوپس او را نمیکشت، کل سیستمهای ستارهای را نابود میکرد.
صحبت از مردان ایکس شد، همچنان که فلسفههای مگنیتو و چارلز اگزاویر در سالهای اخیر هماهنگتر شدند، برای اعضای تیم بسیار معمول بوده است که بین دو طرف جابجا شوند. نظرات شخصیتها در طول زمان تغییر میکند، چیزهایی اتفاق میافتد (مثل فاسد شدن موقت توسط آپوکالیپس ،آنهم زمانی که یک یا چند نفر از آنها را به یکی از سوارکاران خود تبدیل کرد)، و اتحادها ناگزیر تغییر میکنند.
مارول حتی در سال 2014 رویدادی به نام “محور” (AXIS) داشت که در آن از مکعب کیهانی برای تغییر اخلاق همه روی کره زمین استفاده شد و همه قهرمانانش را به شرور تبدیل کرد و بالعکس . و در این میان تونی استارک حتی موفق شد از بازگشت به عقب پرهیز کند و برای مدتی به عنوان “مرد آهنی برتر” یک شرور باقی ماند.
آنها با گذشت زمان قدرتمندتر می شوند

داستانسرایی همیشه به طور مداوم تحت فشار قرار میگیرد تا دائماً خطرات را افزایش دهد، که در نتیجه تهدیدهای خطرناکتر از سوی شرورهای قدرتمندتر به وجود میآید. به همین دلیل، زمانی که ابرقهرمانان مارول به این تهدیدات پاسخ میدهند، مقابله با چالشهای دشمنان اغلب افزایش قدرت را ضروری میکند، حتی اگر غیرعمدی باشد.
کاپیتان آمریکا یک مثال ساده است. هنگامی که استن لی برای اولین بار او را در سال 1963 در «انتقامجویان» شماره 4 بازگرداند، او اصلاً ابرانسان نبود. او صرفاً مردی بود که با فرمول به اوج حالت انسانی تبدیل شده بود – و حتی نمیتوانست در این حالت باقی بماند، زیرا کاپیتان باید بیشتر اوقات خود را صرف تمرین میکرد تا بخواهد آنچه را که سرم داشت ،در وجود خود حفظ کند. با این حال، در کمیکهای مدرن، سرم از میانبر به اعطای تواناییهای مافوق بشری تبدیل شده است، که در دنیای سینمایی مارول منعکس شده و در مجموعه «شاهین و سرباز زمستان» دیزنی پلاس به تصویر کشیده شده است.
در حالی که قهرمانانی مانند هالک و ثینگ به طور پیوسته در طول زمان به قدرت رسیده اند، برخی از افزایش قدرت ها چندان هم ظریف نیستند. به عنوان مثال، کارول دانورز در اصل قدرتهای خود را به دلیل خراب شدن سفینه بیگانهها در «کاپیتان مارول» شماره 18 در سال 1969 به دست آورد، اما همانطور که در «ابر قهرمانان مارول» شماره 11 گفته شد، آنها را توسط روگ از دست داد. با این حال، پس از یک ماجراجویی فضایی در «مردان ایکس عجیب» شماره 164، کارول به قدرتهای «دودویی» (باینری) فوقالعادهای دست یافت که متعاقباً آنها را از دست داد و بارها به دست آورد و سرانجام آنها را برای همیشه به عنوان کاپیتان مارول حفظ کرد.
اگر آنها هویت مخفی داشتند، احتمالاً دیگر ندارند

هنگامی که مرد آهنی برای اولین بار در سال 1962 ظاهر شد، تونی استارک به دنیا گفت که مرد آهنی محافظ شخصی اوست و او وضعیت قلبی خود را از همه پنهان کرد. ثور مخفیانه به یک پزشک انسان به نام دونالد بلیک تبدیل می شد. انتقامجویان چیزی در مورد زندگی شخصی یکدیگر نمیدانستند و وضعیت مردان ایکس بهعنوان جهشیافته و ابرقهرمانان حتی از والدینشان نیز پنهان مانده بود، و آنها معتقد بودند که همگی دانشآموزان یک مدرسه مقدماتی معتبر با یک برنامه سختگیرانه برای استخدام هستند.
حفاظت از این هویت ها، در آن زمان، جنبه مهمی از ابرقهرمان بودن به نظر می رسید. سنگ بنای این ژانر، همین حفاظت از هویت بود، اما امروز مانند گذشته ، این راز اهمیتی ندارد. اگرچه برخی از قهرمانان جدید، مانند کامالا خان، در ماجراجویی های اولیه خود بر روی داستان های مربوط به هویت مخفی تمرکز می کنند، اما تقریبا همیشه بارها پیش می آید که آنها به نزدیک ترین عزیزان خود در مورد راز خود همه چیز را بگویند و درام پیرامون آنها ناپدید می شود.
MCU نیز به طور گسترده این موضوع را کنار گذاشته است. تونی استارک در پایان اولین فیلمش اعلام کرد که مرد آهنی است، فیلمهای ثور خط داستانی دونالد بلیک را به طور کامل نادیده گرفتهاند و هویت مرد عنکبوتی در پایان فیلم «دور از خانه» برای جهانیان فاش شد. در کمیک ها، مرد عنکبوتی یکی از تنها ابرقهرمانانی است که هنوز هویت خود را مخفی نگه می دارد – اما حتی او هم در داستان هایی مانند “جنگ داخلی” در سال 2006، زمانی که با قانون ثبت نام ابرانسان ها در کنار مرد آهنین موافقت کرد، هویتی عمومی داشت.
همه آنها در یک نقطه تصمیم گرفته اند که ابرقهرمان بودن را کنار بگذارند

هر ابرقهرمانی هر چند وقت یکبار نیاز به استراحت دارد، حتی اگر زیاد دوام نداشته باشد. چه به این دلیل که آنها قدرت خود را از دست داده اند، چه صرفاً تمایل به سرباز بودن در نبردی بی پایان علیه شیطان ها، ظاهراً هر ابرقهرمان حداقل یک بار از حرفه رنگارنگ خود یک قدم عقب نشینی کرده است.
مرد عنکبوتی چندین بار این کار را انجام داده است که نمادین ترین آنها از طریق “مرد عنکبوتی شگفت انگیز” شماره 50 در سال 1967 نشان داده شد که برای “مرد عنکبوتی 2″ سام ریمی انتخاب شد. به طور مشابه، تونی استارک زره و هویت مرد آهنی را در «مرد آهنی» شماره 170 در سال 1983 در زمانی که استارک نیاز به استراحت داشت و اعتیاد به الکل و سایر مشکلات شخصی او بیش از حد احتیاج به رسیدگی داشت، به جیمز رودز (ماشین جنگی) سپرد.
حتی استیو راجرز هم چندین بار یک قدم به عقب برداشته است. پس از «رستاخیز»، او باکی را مجبور کرد که به عنوان کاپیتان آمریکا به کار او ادامه دهد تا بتواند به عنوان مدیر SHIELD ایفای نقش کند، و هنگامی که بدنش برای مدتی از سرم سوپر سرباز محروم شد، دوباره این کار را انجام داد و از سم ویلسون خواست که سپر را به دست بگیرد. همچنین به طور مشابه، زمانی که ثور در رویداد «گناه اصلی» در سال 2014 لیاقت مدیریت میونیر را نداشت، یک قدم به عقب برداشت و شروع به استفاده از نام «اودینسان» کرد، در حالی که جین فاستر توانائی برداشتن میونیر را بدست آورد و به «ثور» جدید تبدیل شد – داستانی که به نظر می رسد تاثیر زیادی بر فیلم آینده “ثور: عشق و تندر” گذاشته است. (و به عنوان تکمیل این موضوع ، این کمیک هم در اینجا ترجمه شده)
هر قهرمان اغلب چندین بار با هر قهرمان دیگر جنگیده است

همه طرفداران کمیک این موضوع را می شناسند: وقتی دو قهرمان برای اولین بار با هم ملاقات می کنند، تقریباً همیشه به دلیل سوء تفاهم با هم درگیر می شوند. بین این رویدادها و اختلافات واقعی مانند «جنگ داخلی» در سال 2006 و دنباله آن، «جنگ داخلی دوم» در سال 2016، یافتن شخصیتهایی که نجنگیدهاند بسیار دشوارتر از آنهایی است که جنگیدهاند.
به عنوان دو تیم محبوب مارول، Avengers و X-Men یکی از سادهترین و نمادینترین این نمونهها هستند. این دو تیم در همان ماه سال 1963 شروع به کار کردند و در کمتر از یک سال بعد، در فهرست اصلی آنها و برای اولین بار در “X-Men” شماره 9 با هم مبارزه کردند. آنها دوباره در “انتقام جویان” شماره 53 (پایان یک “رویداد” متقاطع بین دو تیم) و دوباره در مینی سری “مردان ایکس علیه انتقام جویان” در سال 1987 با نام مناسب مبارزه کردند. اما شاید معروف ترین مبارزه آنها در رویداد سال 2012 با نام مشابه “انتقام جویان علیه مردان ایکس” بود که اغلب به اختصار “AvX” خوانده می شود.
پس از چندین دهه انتشار مداوم، تقریباً هر ترکیب شخصیتی به سمت مبارزه رفته است. منطقی است، زیرا برای طرفداران چیزهای کمی هستند که بیشتر از پرسیدن جملاتی که با کلمات “چه کسی در یک مبارزه پیروز می شود…” دوست دارند، وجود دارد و در تماشای مبارزه قهرمانان با یکدیگر یک هیجان اولیه غیرقابل انکار وجود دارد، حتی اگر دلایل پشت سر مبارزه همیشه قانع کننده نباشد. چنین مبارزاتی به پاسخگویی به سؤالات و بحث های طرفداران در مورد اینکه چه کسی می تواند چه کسی را شکست دهد کمک می کند، و در نهایت یکی از مفیدترین راه ها برای فهمیدن اینکه قهرمانان در برابر یکدیگر از نظر چیزهایی مانند قدرت یا سرعت در چه رتبه ای هستند، مفید بوده است.
هر قهرمان حداقل یک شریک و شرور متناسب با قدرت های دقیق خود دارد

چیزهای کمی وجود دارد که کمیک ها بیشتر از دادن شخصیت های شرور یا شریک به قهرمانان با قدرت تقریباً دقیق آنها دوست دارند. این یک ترفند رایج است که به سازندگان اجازه میدهد تفاوتهای شخصیتها را با برجسته کردن روش منحصربهفرد استفاده هر یک از این تواناییها نشان دهند. این اساساً جذابیت «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» است و میتوان آن را هم در کمیکها و هم در اقتباسهای سینمایی به راحتی دید.
نگاهی به اقتباس های مختلف فیلم های مارول بیندازید. اولین دو شرور اصلی فیلمهای مرد آهنی رابرت داونی جونیور لباسهای مخصوص به خود را ساختند. کاپیتان آمریکا با جمجمه سرخ و سپس با سرباز زمستانی جنگید که هر دو فوق سرباز بودند و نفر دوم بعداً شریک او شد. تی چالا و کیلمونگر هر دو در آخرین مبارزهشان پلنگ سیاه بودند، «هالک شگفتانگیز» با “مکروه” مبارزه کرد، مرد مورچهای با جلیقه زرد مبارزه کرد، ولوورین با کلون جوانتری از خودش در «لوگان» روبرو شد، و مرد عنکبوتی با ونوم مبارزه کرد. که احتمالا به زودی شاهد آن خواهیم بود.
یک مثال خوب در کمیک ها، تمام درام فوق بشری پیرامون هالک است. دشمن اصلی او، مکروه (ابنومیشن)، و همچنین جانشین شرور «آ-بمب» وجود دارد. سپس جنیفر والترز، دختر عموی بروس (با نام مستعار She-Hulk) قرار دارد. ژنرال تادئوس راس در سال 2008 در “هالک” شماره 1 به عنوان هالک قرمز انتخاب شد و مدت زیادی نگذشت که دخترش بتی به عنوان شی هالک قرمز به او پیوست. اگر این کافی نیست، آمادئوس چو، که اکنون با نام “براون” شناخته می شود، در سال 2015 به “هالک کاملا عالی” تبدیل شد – و هالک کلاسیک چندین فرزند از جمله لایرا (شی هالک وحشی) و اسکار را داشته است که هر دو دارای فرزند هستند. همراه با دارا بودن قدرت بدنی تقریبا بی حد و حصر، درست مثل پدر عزیزش.
همه آنها یک انتقامجو بوده اند

“و روزی فرا رسید که شبیه هر روز دیگری نیست، زمانی که قدرتمندترین قهرمانان زمین خود را در برابر یک تهدید مشترک متحد کردند. در آن روز، آنها به انتقام جویان تبدیل شدند!”
برخلاف مردان ایکس یا چهار شگفتانگیز، تنها چیزی که انتقامجویان را به هم مرتبط میکند، عزم آنها برای همکاری با یکدیگر برای محافظت از جهان است. به این ترتیب، به معنای واقعی کلمه، هر شخصیتی که این هدف را داشته باشد، یک انتقامجو بوده و هست یا خواهد بود. در واقع، کار به جایی رسیده است که هر تصویر گروهی کلی از شخصیتهای مختلف ابرقهرمانی مارول، تقریباً همیشه میتواند به عنوان تصویری از تیمی مضاعف شود. وقتی دنیا در خطر است، همه یک انتقامجو هستند، واقعیتی که «انتقامجویان: پایان بازی» 2019 بهطور استثنایی در فینال فیلم به آن پی برد.
این قانون زمانی که صحبت از عضویت رسمی در تیم ثابت در کتابهای کمیک میشود کمی پیچیدهتر می شود اما بین عناوین متعدد تیم و چندین دهه انتشار، در آنجا نیز کاملاً صادق است و به همین صورت می باشد. از سال 1963 تا 1996، اعضا دائماً در جلد اولیه تیم آمده اند و رفته اند، و از آن زمان به بعد، مجموعههای بعدی مانند «انتقامجویان جدید» در سال 2004، «انتقامجویان غیرعادی» در سال 2012 و «انتقامجویان کاملاً جدید و متفاوت» در سال 2015 همگی چنین بوده اند. آنها ساخته شده اند تا بتوانند تا حدی شخصیت های محبوبی را که قبلاً هرگز در تیم حضور نداشته اند را به نمایش بگذارند.
اگر یکی از ابرقهرمانان مارول باقی بماند که قبلاً عضوی از انتقام جویان نبوده است، احتمالاً فقط زمان زیادی طول نمی کشد که آن شخصیت هم به فهرست انتقام جویان اضافه شود.
هر یک از آنها تقریباً در هر زمان ممکن است یک فیلم یا سریال مخصوص به خود را داشته باشند

هنگامی که استودیو مارول برای اولین بار در سال 2012 به جهانیان گفت که در حال ساخت فیلم «نگهبانان کهکشان» هستند، مردم کاملاً شوکه شدند. حتی بسیاری از طرفداران قدیمی کمیک نمیدانستند که نگهبانان کیستند، و ناگهان آنها در لیست اول هالیوود قرار گرفتند که قبلاً برای افرادی مانند مرد عنکبوتی یا ثور در نظر گرفته شده بود.
اکنون، یک دهه بعد، نگهبانان یکی از با ارزش ترین و محبوب ترین فرنچایزهای مارول هستند. آنها عنوان بازی ویدیویی خود را بصورت کاملا شناخته شده و محبوب از اسکوئر انیکس دارند، و در هر دو فیلم «انتقامجویان: جنگ بینهایت» و «آخر بازی» در نهایت بیشتر شبیه یک تقاطع بزرگ بین دو تیم بودند تا فیلمهای کامل انتقامجویان.
تاریخ در سال 2018 تکرار شد، زمانی که مارول برنامههای خود را برای یک فیلم دیگر به نام “Eternals” (ابدی ها) اعلام کرد، و اگرچه به نظر نمیرسد که این فیلم به اندازه فیلم موفقیتآمیز “نگهبانان کهکشان” باشد، اما این یک افزوده مبهم دیگری به MCU است که هیچکس آن را حدس نمی زده است. در بین این فیلمها، سریالهای اصلی مانند “M.O.D.O.K.” و “Hit Monkey” و ده ها پروژه MCU آینده در دیزنی + و فراتر از آن وجود داشته است، طرفداران در دنیایی زندگی می کنند که در آن نمایش یا فیلمی با تقریباً هر شخصیتی می تواند هر لحظه اعلام شود.
اگر به کسی از اواخر دهه 1990 گفته می شد که روزی خواننده اصلی سی ثانیه به مریخ در یک فیلم بلند اقتباسی از شخصیت شرور مرد عنکبوتی مبهم “Morbius” بازی خواهد کرد، خیلی عاقلانه بود که شما آن را باور نکنید. با این حال، این روزها، هر چیزی در MCU امکان پذیر است.
آشنائی با واژه های کتاب های کمیک
نیاز به ادبیات حماسی
همه چیز در مورد کمیک استریپ
بهترین کمیک های سال 2021
حقایق ناگفته از لوکی
حقایق ناگفته از مفیستو
حقایق ناگفته از فروشنده مرگ
حقایق ناگفته از دکتر سرنوشت
توضیح گرگینه ها در مارول
قدرتمندترین جادوگران جهان مارول
توضیح تاریخچه خون آشام های مارول
سنگ های بینهایت
10 مرگ تکان دهنده برتر در کتاب های کمیک
10 دستیار برتر کمیک
ولی بی باک و لوک کیج تاحالا کشته نشدن