کارول سوزن جین دَنوِرز (به انگلیسی: Carol Susan Jane Danvers) یک شخصیت ابرقهرمان در کتابهای کامیک منتشر شده توسط مارول کامیکس است. شخصیت کارول دنورز توسط نویسنده روی توماس و طراح جین کولان خلق شدهاست؛ و برای اولین بار به عنوان یک افسر نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا در شمارهٔ ۱۳ از مجموعه کمیک ابرقهرمانهای مارول (مارس ۱۹۶۸) حضور پیدا کرد و سپس تبدیل به نخستین تجسم از شخصیت خانم مارول در شمارهٔ ۱ از مجموعه خانم مارول (ژانویه ۱۹۷۷) گشت. پس از اینکه در طی یک انفجار، دیانای وی با شخصیت مار-ول درآمیخت، دارای قدرتهای ابرانسانی شد. این شخصیت همچنین در نقاط مختلف تاریخچه زندگی خود با نامهای باینری، وُربِرد و کاپیتان مارول شناخته شدهاست.
خلقت
در اواسط دهه ۷۰ بود که کمپانی مارول تصمیم گرفت که بهتر است یک ابرقهرمان قدرتمند زن جدید را وارد عرصه کند؛ ابرقهرمان زنی که پتانسیل یک مجموعه مستقل به خود را داشته باشد و بتواند نمونهای از یک زن مدرن و مستقل را به نمایش بگذارد. تقریبا در سال ۱۹۷۷ بود که این تصمیم بهطور قطعی اتخاذ شد. درست زمانی که کارول دانورز قدرتهای خانم مارول را بهدست آورد و توانست اولین حضور مستقلش را بهعنوان جدیدترین ابرقهرمان زن در دنیای کتابهای کمیک داشته باشد. داستان اولین شماره از سری کتابهای کمیک خانم مارول، توسط جری کانوی نوشته و تصویرسازیهای آن هم توسط جان باسیما طراحی شد. بعد از مدتی کریس کلیرمونت مسئولیت این مجموعه را برعهده گرفت و همزمان با پیشروی داستان، شخصیت خانم مارول را هم توسعه میداد. وی مسئولیت نوشتن بسیاری از رویدادهای کلیدیای را که در نهایت شخصیت او را تعریف کرد، به عهده داشت. همانطور که مجموعه اصلی خانم مارول به انتهای خود نزدیک میشد، هنرمندی بهنام دیو کاکرام لباس جدید و البته منحصربهفردی برای این شخصیت طراحی کرد که در نهایت تبدیل به امضا و نشانهای خاص از او شد.
دوران نقره ای
کارول دانورز در اولین دفعات حضور خود که در اواخر دهه ۶۰ اتفاق افتاد، بهعنوان یک زن سرسخت و مستقل بهتصویر کشیده شده بود. او بهعنوان یک زن بسیار حرفهای و برجسته در حرفهها و هنرهای رزمی که غالبا توسط مردان انجام میشد، به تصویر کشیده شده بود. بعد از ملاقات با کاپیتان مارول، او سعی کرد نقش خاصی در جامعه زنان دوران خود را برعهده بگیرد. همچنین او ناخودآگاه به ابرقهرمانی دل میبست که بارها و بارها او را در شرایط سخت نجات داده بود. حضور کارول در شماره ۱۸ کتاب کمیک Captain Marvel vol. 1 باعث شد که قدرتهای فراانسانی بهدست آورده و در نهایت خودش هم تبدیل به یک ابرقهرمان شود.
دوران برنز
از آنجایی که کارول دانورز در طی چندین سال حضور بسیار کوتاهی در کتابهای کمیک داشت، بالاخره بهصورت کاملا دراماتیک و زیبا، در دوران برنز دهه ۱۹۷۰ در قالب ابرقهرمانی بهنام خانم مارول به این دنیای گرافیکی بازگشت. او تا حدودی خودش را تغییر داد و در نهایت تبدیل به قدرتمندترین ابرقهرمان زن مارول شد. کسی که میتوانست واقعا با ابرشروران مبارزه کرده و آنها را با مشتها و همچنین عقل خود بهراحتی شکست دهد. همچنین در قالب کارول دانورز، او تبدیل به مستقلترین زن مارول شد. او کارهای متفاوتی انجام میداد و در همه آنها هم موفق بود بهطوری که بهندرت زمانی برای تلف کردن یا خوشگذرانی داشت.
در ابتدا لباس او از رنگ قرمز و آبی بود که از یونیفرم کاپیتان مارول الهام گرفته شد. اما درست زمانی که او از زیر سایه کاپیتان مارول بیرون آمد و برای خودش کسی شد، طراحان یک لباس جدید و البته منحصربهفرد اهدا کردند که از رنگهای مشکی و طلایی تشکیل شده و کمربند رعد و برق هم روی آن قرار دارد. خانم مارول این لباس را تا بهامروز همچنان بر تن میکند. بعد از اینکه مجموعه اصلی خود خانم مارول بعد از انتشار ۲۳ شماره متوقف شد، او به ابرتیم برتر مارول یعنی انتقام جویان پیوست و در چندین شماره بهعنوان یکی از اعضا خدمت کرد. با این حال بعد از مدتی، زمانی که خط داستانی باردار شدن او نوشته شده و حاشیهها و اختلافات زیادی بهوجود آمد، نویسندگان این شخصیت را در کتاب Avengers #200 به برزخ تبعید کردند.
دوران مدرن
این شخصیت، دوران مدرن خود را با یک بازگشت غمانگیز آغاز کرد. کارول دنورز بالاخره توانست از لیمبو (برزخ) فرار کند تا بتواند با جهشیافته زنی که با نام روگ شناخته میشود، برخورد کند. ما در کتاب Avengers Annual #10 شاهد هستیم که این جهشیافته جدید، علاوه بر قدرتهای خانم مارول، حافظه او را هم دزدیده است. خاطرات کارول به کمک پروفسور ایکس بازگشت اما هیچوقت نتوانست احساسی که نسبت به آنها داشت را دوباره بهدست بیاورد. با اینکه او در آن زمان هیچگونه قدرتی نداشت اما توانست به گروه مردان ایکس پروفسور پیوسته و نقش خلبان ایس (تکخال) و مامور جاسوسی و اطلاعاتی آنها را داشته باشد. در کتاب Uncanny X-Men #164 شاهد هستیم ماجراجوییهای او با مردان ایکس باعث شد که توسط یک نژاد بیگانه دزدیده شد. این افراد بدون اینکه قصدش را داشته باشند، پتانسیل کامل پیکربندی ژنتیکی منحصربهفرد کری/انسانگونه او را آزاد کرده و باعث شدند که او قدرتهای خداگونهای را بهدست آورد. بعد از این جریان او با نام باینری هم شناخته میشد.
از آنجایی که دیگر کارول در قالب باینری قدرتهای کیهانی زیادی بهدست آورد، سالهای زیادی را با تیم «Starjammers» به سفر و ماجراجویی در کهکشان پرداخت. با این حال این وضعیت خیلی بهطول نیانجامید و زمانی که کارول در یکی از مبارزههای کیهانی شرکت کرد، ارتباط قدرتهای او با کهکشان قطع شد و او دوباره به زمین بازگشت. اگرچه او دیگر قدرتهای باینری را نداشت اما همین قدرتهای کهکشانی باینری باعث شد تا دوباره قدرتهای خانم مارول بهطور کامل به او برگردد. او بعد از این اتفاق نام مستعار خود را به واربرد تغییر داد، اعضای تیم انتقام جویان را برای رها کردن او در لیمبو بخشید و دوباره به این تیم ابرقهرمانی پیوست. بعد از پیوستن دوباره کارول به تیم، بازهم اتفاقات غمانگیز زیادی رخ داد و او برای اینکه بتواند با خاطرات بد و جریانهایی که پشت سر گذاشته بود مقابله کند، به اعتیاد روی آورد. با اینکه او بهشدت با این موضوع مبارزه میکرد و حتی در نهایت اعتیاد خود را درمان کرد، اما باز هم این موضوع باعث اخراج کارول از تیم شد.
در طی خط داستانی کمیک House of M که در سال ۲۰۰۵ منتشر میشد، کارول توانست به پتانسیل واقعی خود بهعنوان یک ابرقهرمان پی ببرد و بعد تبدیل به یکی از بزرگترین قهرمانان زمین شد. اگرچه بعد از مدتی این حقیقت تغییر کرد اما کارول یکی از معدود ابرقهرمانانی بود که شخصیت خود در آن خط داستانی را بهیاد میآورد. همین موضوع باعث شد تا او نام خود را به خانم مارول برگرداند و تمام تلاش خود را بکند تا تبدیل به بهترین قهرمانی که میتواند باشد، بشود. به همین ترتیب، سری کتاب کمیک این شخصیت که انتشار آن متوقف شده بود، در سال ۲۰۰۶ دوباره عرضه شد. مجموعه Ms. Marvel vol. 2 در قالب ۵۰ کتاب نوشته و عرضه شد. در این مجموعه این شخصیت دوباره بهتصویر کشیده شده و بهعنوان یکی از ابرقهرمانان اولیه و خیلی خوب مارول معرفی شد. بعد از وقایع خط داستانی کتاب Avengers vs X-Men، کارول دوباره نام مستعار خود را تغییر داد. این بار او برای ادای احترام به کاپیتان مارول و میراثی که از خود بهجا گذاشت، نامش را به کاپیتان مارول تغییر داد.
پیشینه
کارول دنورز در بوستون به دنیا آمد و در میان سه فرزند خانواده، او تنها دختر بود. با اینکه او خیلی بیشتر از برادران خود از هوش و استعداد برخوردار بود، اما پدر او قبول نمیکرد تا هزینههای رفتن به کالجش را بپردازد و ترجیح داد که این میزان پول را صرف پسرانش بکند. او تفکراتی داشت که باید کارول آنها را قبول میکرد و انجام میداد اما دخترش اصلا به حرفهای او اعتقادی نداشت و از پذیرش آن خودداری میکرد.
کارول همیشه فکر پرواز در سر داشت و درست بعد از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان، تصمیم گرفت که مقابل آرزوهای پدرش بایستد و در نهایت به نیروی هوایی ایالات متحده پیوست. او در نیروهای هوایی توانست به درجات بسیار خوبی دست پیدا کند و مهارت او در هدایت جت جنگی آنقدر خوب و جالبتوجه بود که همکارانش به او لقب «ایس» داده بودند. او در این زمینه بهسرعت توانست به درجه سرهنگی دست پیدا کند.
عملکرد بسیار خوب کارول در نیروی هوایی باعث شد که او مورد توجه اعضای اصلی سازمان سیا قرار بگیرد. او بهسرعت در این سازمان استخدام شد و تحت تعلیم قرار گرفت تا تبدیل به یکی از ماموران نخبه جاسوسی شود. زمانی که کارول رسما به یکی از ماموران این سازمان تبدیل شد، اغلب اوقات با مامور دیگری بهنام مایکل راسی تیم تشکیل میداد. در نهایت این دو مامور برای برههای از زمان وارد یک رابطه عاطفی با یکدیگر شدند. وی همچنین برای مدت کوتاهی با یک مامور کانادایی بهنام لوگان (پیش از آنکه تبدیل به ولورین شود) تیم تشکیل میداد که بعد از مدتی تبدیل به دوستان بسیار خوبی شدند، در اغلب ماموریتهای سخت و خطرناک جان یکدیگر را نجات دادند و حتی در برههای از زمان اینگونه نشان داده میشد که آنها چیزی بیشتر از دو دوست خوب هستند.
کارول در یکی از مهمترین ماموریتهایی که از طرف سازمان سیا به او محول شده بود، باید در کنار لوگان و یکی از خلبانان آمریکایی یعنی بن گریم (پیش از آنکه تبدیل به تینگ شده و یکی از اعضای گروه چهار شگفتانگیز شود) به فضای هوایی شوروی نفوذ میکردند. این ماموریت تقریبا با شکست روبهرو شد زیرا نیروهای شوروی (به رهبری بلک ویدو) مانع از فعالیت آنها شده و این سه مامور را مجبور به فرود آمدن روی زمین کردند. از آنجایی که شانس با آنها همراه بود، این سه مامور آمریکایی توانستند فلز مرموزی را که برای پس گرفتن آن فرستاده شده بودند بردارند و در نهایت فرار کنند. در طی همین ماجرا، این سه نفر پیوندی بین خود برقرار کردند که در طی زندگی ابرقهرمانی آنها هم ادامه داشت.
انتقام جویان
در این برهه از زمان جامعه قهرمانی در سرتاسر دنیا بهقدری گسترش یافته بود که از کارول خواسته شد تا به تیم فوقالعاده مشهور انتقام جویان بپیوندد. از آنجایی که اسکارلت ویچ بهتازگی از این تیم جدا شده بود، شرایط برای پیوستن او کاملا مهیا شد. کارول با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت و در نهایت انتقام جویان تبدیل به تیمی شد که او بهواسطه کار ابرقهرمانی خود، با اعضای آن ارتباط بسیار نزدیکی برقرار کرد.
در ابتدا خانم مارول خیلی خوب خود را در این تیم جا انداخت و کاملا ثابت کرد که یک عضو ارزشمند برای این تیم است. او در طی زمان فعالیت خود در این تیم، شخصیتهای شروری مانند مرد جاذب، گارگویل خاکستری (Grey Gargoyle)، تیم Elements of Doom و همچنین تسک مستر (Taskmaster) را دستگیر کرده است. همچنین او تکنفری توانست جهشیافته شروری بهنام دندانخنجری را آن هم بعد از فرارش از زندان شیلد، دستگیر کند.